انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :ماکه داییمون ...
نویسنده :karimi


ماکه داییمون وصیتنامه ای نداره یا خاطره ای که بذاریم
اینقد مشتاق جنگو شهادت بودن که خیلی هاشون یادشون میرفت وصیت نامه بنویسن...
یه چیزی جالبی چند شب پیش دیدم داخل پایگاه.داشتن اسم کسایی که رفته بودن جنگ مینوشتن،هر کسی که پرونده داشت،بعد دوتاپرونده به یه اسم بود،اخرش معلوم شد این اقا دست برده بوده داخل فتوکپی شناسنامش و10سال سنشو برده بوده بالا(حتی شماره شناسنامشم یکی بوده و متوجه نشده بودن).
یه خاطره ای مامانم تعریف میکرد میگفت داییم خیلی کبوتر دوست داشته و چندتاییم داشته بوده.خیلی وابستشون بود.تا اینکه یه روز بابابزرگم میادو یکی یکی جلوی داییم سراشونو میکنه و میکشتشو.مامانم میگفت داییم فقط نگاه میکرد.بعد رفت داخل زیر زمین و ساعتها گریه کرد.ولی حتی یه نگاه چپ هم به باباش نکرد.(الکی نیست که هم شهادت قسمتش میشه هم درست شب شهادت حضرت علی(ع) عملیات رمضان)
الان دیگه باباها نمیتونن به بچه هاشون بگن بالای چشمت ابرو..چه برسه این کارا