انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :او هم از من انتظار دارد...
نویسنده :بانوی آفتاب


ffffff;"> او هم از من انتظار دارد
 
ffffff;">همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعة بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد.
ffffff;">هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم: «آقا می اید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید فلان شخص را فلان کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند» و هزاران جور جملة جورواجور دیگر.

ffffff;">خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگة بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می اییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.»
ffffff;">انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می اید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند.
ffffff;">ایا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم «او از من چه انتظاری دارد؟»
ffffff;">شاید اگر او را بشناسم، انتظاراتش هم برایم شناختنی شوند:
ffffff;">* او منادی عدالت است؛ پس از من انتظار دارد، در سرزمین کوچک زندگی خودم، به هیچ کس ظلم نکنم؛ حتّی به خودم.
ffffff;">* او میراث دار رسالت آخرین پیامبر است. پیامبری که آمد تا دست بشر را در دست سعادت و پرواز بگذارد؛ پس از من انتظار دارد دستم را از دست سعادت بیرون نکشم و به او پشت نکنم و از مسیر رسالت دور نشوم.
ffffff;">* او امام قیام است؛ پس از من انتظار دارد آماده قیام باشم و گوش به زنگ حادثه. نه این که جمعه هایم را در تب و تاب دنیا در رختخواب فراموشی و بی خیالی به ظهر بسپارم و حتّی به نوای ندبه ای دلم را به صدای شیهة اسبی و چکاچک شمشیری وعده ندهم.
ffffff;">* او امام تکامل بشریت است؛ پس از من انتظار دارد در جادة تکامل و صعود راه بسپرم نه در بیراهة نقصان و نزول.
ffffff;">* او ساقی زلال ترین آب آفرینش است؛ پس از من انتظار دارد پیالة کوچکم را از گندابة هر بیغوله ای پر نکنم و به آلودگی هر فرهنگی در نیالایم.
ffffff;">* او امام حکمت و آگاهی و بصیرت است؛ پس از من انتظار دارد از چشمه های حکمت های آسمانی بنوشم و سرافراز آگاهی های متعالی باشم و هر گام زندگی ام را با بصیرتی شایستة پیروان او بردارم.
ffffff;">می دانم؛ همة این ها شوخی هستند. همة این ها از دست من بر می ایند. امّا نمی دانم چرا این حال و هوای بنی اسرائیلی این قدر به مزاق مان خوش می اید؟!
ffffff;">شاید حقّ مان است که ما هم مثل بنی اسرائیل، این همه سال در بیابان های دنیای مادّی سرگردان شده ایم و به سرزمین موعود، به مدینة فاضلة مهدوی راه مان نمی دهند!
ffffff;">نمی دانم تا کی در این حال و هوا می مانیم؛ اما می دانم تا خودمان نخواهیم و ندانیم که چه باید بخواهیم، تا دنیا دنیاست، بشر روی آرامش را نخواهد دید.