انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :اولین سفر جنوبِ من ...
نویسنده :چادرخاکی
008000;">امسال اولین سفر جنوبمو تجربه کردم ... اونم موقع سال تحویل ... وای که چه صفایی داشت ... اونور همه خوش وخرم لباسای نو پوشیده بودن و نشسته بودن دور هفت سینِ مجللشون ... اینور ما با لباس ها وچادر خاکی وچشمای ابری نشسته بودیم دور هفت سینِ ساده و زهراییمون ... اونور همه میخندیدن اینور ما همش گریه میکردیم ! قبل سال تحویل بعد سال تحویل لحظه سال تحویل ... اشک هایی که همراه هر قطه ش گناهی از وجودمون بیرون میریخت ... خدایا شکرت !
وحالا قطعه های بهشتی سفر خداییِ ما...
طلاییه زیبا بود ... به زیبایی چشمای حاج همت که خدا همونجا گرفتشون ... بی سر شد ...
ff0000;">شلمچه 008000;">غریــب بود ... به غربتِ مادرمون زهرا که وقتی چادرش تو کوچه های مدینه خاکی شد وسیلی خورد دریغ از1 مرد که به دادش برسه .... !
ff0000;">فکه008000;"> عطشان بود ... تشنه بود ... به اندازه ی خشکیدگی لبهای حسین .... ! " من دلم را میان رملهای فکه جا گذاشته ام .... "
ff0000;">شرهانی008000;"> نزدیک ترین نقطه به خدا .... به کربلا ... بود .... بوی خدا میداد ...... درعین غربت مهمان نوازی میکرد .... !
ff0000;">هویزه 008000;">دورهمی بود ... دور همی با شهدا ... با شهید علم الهدی ........ !
خلاصه بگم نقطه نقطه ش بوی ff0000;">خُدا 008000;">میداد ... بوی بهشت .... بوی ff0000;">شفــــــاعـــــــت.008000;">.. بوی .... بوی .... بوی ........................ بویِ ff0000;">زهــــــــــــــــــــــــــــــــرا 008000;">......... بوی ff0000;">حســـــــــــــــین ..008000;">.....
بوی ff0000;">کربـــــــــــــــلا008000;"> .....
اللهم الرزقنا توفیق الزیارت الحسین
اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی الکربلا
+واقعیت این است شهدا مانده اند وزمان مارا با خود برده است ....+
+شهدا برای ما حمدی بخوانید که ما مرده ایم وشما زنده اید ..... +
ff8c00;">شادی روحشون صلـــــوات