انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :یک شهروند معمولی......
نویسنده :وحید زنجانی



فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد...
آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد ؛
نه نقاشی را میگذارد کنار
نه دماغش  را عمل می کند
نه غصه می خورد که چرا ماشینش معمولی است
نه غذا خوردن در یک رستوران معمولی را بد میداند
نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را
و نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را...
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند...
و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،
نوشتن
درس خواندن
نقاشی کشیدن
ساز زدن
خوردن
نوشیدن
و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد...
من هم میخواهم خودِ معمولی م را پرورش دهم...
نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با " ترین " هایم به رسمیت بشناسند...
از امروز خودِ معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم
و به خود معمولی ام عشق می ورزم
و البته آدم ها هم این حق را دارند که به من ،
معمولی عشق بورزند...