انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :شکایت یک پرنده نزد باقرالعلوم(ع)
نویسنده :منتظر المهدی


008000;">


جابر جعفی نقل می کند که با حضرت(ع) همسفر حج بودم که در راه پرنده قمری بر کجاوه نشست و صدا می‌کرد، من خواستم او را بگیرم، حضرت فرمود: جابر او را نیازار، به ما پناه آورده است، او از ماری شکایت می‌کند که جوجه‌های او را می‌خورد می‌خواهد تا من دعایش کنم از شرّ او ایمن شود...، راه را ادامه دادیم، آن حضرت از کجاوه پیاده شد و به سوی ریگزاری رفت و ریگ‌ها را کنار زد، از زیر سنگی چشمه‌ای جوشید از آب آن سیراب شده و وضو گرفتیم...، هنگام صبح به نخلستانی رسیدیم، نزدیک نخل خشکی رفت و فرمود: ای نخل! ما را اطعام کن نخل سبز شد و کج شد، پر از خرما که ما از آن سیر خوردیم


حر عاملی، اثبات الهداه، تهران، مکتبه الاسلامیه، ج5، ص302.