انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :امن یجیب.....
نویسنده :روزهای سخت 01






 



 



حاجتی دنیایی داشتم که آرزوی اجابت آن سراپای وجودم را فراگرفته بود.



به هروسیله ای چنگ می زدم تا بلکه حاجت رواشوم .سرانجام ،درکتابی



مطلبی خواندم درباره ی کرامات وعنایات امام محمدباقر"علیه السّلام"که



 چنین نوشته بود:



«شخصی به نام قیس بن ربیع میگوید:



روزی به عنوان میهمان به حضور امام محمد باقر"علیه السّلام"رسیدم،



در اتاقی که نشسته بودیم به جزیک خشت چیزدیگری نبود.زمان نمازعشا



که رسید،حضرت به نمازایستادندومن نیزبه ایشان اقتداکردم. پس از نماز،



امام علیه السّلام دست مبارک خود رابه آن خشت زدند. سفره ای بیرون



آوردندوپهن کردندومن دیدم غذاهای متنوعی درسفره وجوددارد . حضرت



فرمودند :اولیای  خدااگربخواهند، خداوندچنین غذاهایی برای آن ها مهیا



 خواهدفرمود.



درحالی که به شدت ازاین صحنه متعجب بودم ، همراه حضرت ازآن غذاها



خوردیم . پس ازصرف غذا دوباره سفره ی غذا به داخل آن خشت برگشت و



من دچار شک وتردید شدم وتصمیم گرفتم بفهمم ماجرا ازچه قرار است !



درافکارخود غوطه وربودم که حضرت برای کاری ازاتاق بیرون رفتند.من



سریع برخاستم وآن خشت رازیروروکردم وهرچه گشتم به جزآن خشت ،



چیزدیگری پیدا نکردم. برجای خودنشستم .



حضرت واردشدند ونگاهی به من کردند . فهمیدم به خطورات ذهن من توجه



 دارند .دوباره ازهمان خشت کوزه ی آب سردی بیرون آوردند .پس ازآن که



آشامیدیم ، آن را به جای اول خود بازگرداندند.



دراین هنگام فرمودند:حکایت توبا من ،حکایت یهوداست با مسیح "علیه



السلام"که گاهی به اوشک می کردند.»*



مطلب راکه خواندم،مثل این که راه حل مشکلم راپیداکرده باشم.دوان دوان



 به سوی تقویم رفتم.آه!خدایا،چه حسن تصادفی! فردای آن روز،سال روز



تولدآن امام همام بود. آن را به فال نیک گرفتم. شروع کردم و به روح



 بزرگوار حضرت ،صلوات و تحیّات می فرستادم ومدام طلب حاجت میکردم.



می گفتم: "آقاشما که میتوانید ازخشت،سفره ی نان خارج کنید، قطعاٌحاجت



 مرا نیزمی توانید برآورید و..."(منتهی الامال)                 



 خلاصه آن روزگذشت وحاجت من برآورده شد.مانندهمه آمال دنیا ،کوچک



و ناچیزبود. پس از برآورده شدن آن،پشیمانی سراپای وجودم را فراگرفت.



باران شماتت را برخود می باریدم که چگونه توانستی این چنین غافل باشی،



ای شیعه!



توکه می دانی امامی درزندان غیبت داری که درانتظاردعای دل شکستگان 



است ، تو دل خودرا ازچه بابت می شکنی وحاجت می گیری.چگونه توانستی



هنگام دعا و حاجت خواهی ،اورا فراموش کنی ونام خودرا شیعه بگذاری؟



چگونه؟...           



 



ـ امام حسن عسکری علیه السلام می‏‌فرماید:



 "به خدا، فرزندم مهدی را غیبتی است که در آن هیچ کس از هلاکت



 


نجات‏ نمی‏‌یابد، مگر کسی که خدای (عزوجل) او را بر اعتقاد نسبت به


 


امامتش ثابت قدم بدارد و او را در دعا برای تعجیل فرجش توفیق عنایت


 


‏فرماید ."


 


ـ امام زمان "عجّل الله تعالی فرجه"می فرمایند: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ


 


فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏» بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31


 


در تعجیل فرج، زیاد دعا کنید که تعجیل فرج، گشایش کار خود شما است.