انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :الفبای شقایق..
نویسنده :دختر چادری



000080;">بگذار تا یادی کنیم از "آب، بابا"

000080;">سرمشق های "سیب، سینی، سوت، سارا"

000080;">یادی کنیم از درس و مشق ِ کودکانه

000080;">یادی ز "دهقان فداکار ِ میانه"

000080;">"تصمیم کبری" را بیا از نو بخوانیم

000080;">تا از "خدای مهربان" غافل نمانیم

000080;">بنویس "بابا آب دارد" پا ندارد

000080;">بنویس بی پا نیز، او پروا ندارد...

000080;">بنویس"بابا نان دارد" نا ندارد

000080;">بنویس دیگر قامت رعنا ندارد

000080;">بنویس بابا جای آب و نان، جان داد

000080;">بنویس او با بذل جانش امتحان داد

000080;">بنویس بابا، آب و نان را آبرو داد

000080;">بنویس بابا زندگی را سمت و سو داد

000080;">نقطه، سر خط "باز باران، با ترانه"

000080;">بنویس بابا رفت میدان، بی بهانه

000080;">بنویس "بابا آمد" اما بی پر و بال

000080;">بنویس "بابا آمد" اما زار و بد حال

000080;">بنویس "بابا آمد" اما شیمیایی

000080;">بنویس او دیگر ندارد هیچ نایی

000080;">بنویس "بابا آمد" اما زار و خسته

000080;">مثل کبوتر های بال و پر شکسته

000080;">بنویس شعر ِ "یاد یار مهربان" را

000080;">درس "شب تاریک و ماه و آسمان" را

000080;">بنویس بابا مثل ماه آسمان بود

000080;">در هر نگاهش عالمی معنا نهان بود

000080;">بنویس بابا روزگاری بال و پر داشت

000080;">روزی دو دست پر توان و با هنر داشت

000080;">بنویس بابا روزگاری دیدبان بود

000080;">روزی شعاع ِ دید ِ او تا بی کران بود

000080;">امروز اما دیدگانش "سو" ندارد

000080;">امروز دیگر قدرت بازو ندارد

000080;">بابا خروشان بود روزی مثل کارون

000080;">اما امانش را بریده، سرفه اکنون

000080;">نقطه سر خط، "نانوا دیروز نان داد"

000080;">بابا به دشت نینوا، امروز، جان داد

000080;">"آن مرد آمد"، بود سر مشق دبستان

000080;">امروز "بابا" گشته سر مشق دلیران

000080;">آن مرد آمد، زیر باران، ناز نازان

000080;">این مرد هم آمد، ولی بر دوش یاران

000080;">آن مرد آمد، از افق های خیالی

000080;">این مرد آمد، واقعی، اما هلالی

000080;">آن مرد، می گفتند، روزی "داس دارد"

000080;">این مرد، اما، صولت عباس دارد

000080;">در دست او روزی اگر سیب و سبد بود

000080;">اکنون به کف دارد درفش "یار موعود"

000080;">آن مرد با این مرد، خیلی فرق دارد

000080;">فرقی، چو فرق بین غرب و شرق دارد

000080;">بس کن حمید، این واژه بازی را رها کن

000080;">بابا صفت، جان در ره جانان، فدا کن

000080;">بابا دگر از دام لفظ و واژه رسته

000080;">او تارهای سست "بودن" را گسسته