انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم...
نویسنده :پسرآفتاب
پر از بغض نشکسته ام
پر از فریاد خاموش
دلم به اندازه یک آسمان ابری غمگین است
.......
از تو چیزی نمی خواهم ، جز نگاه آرامت
چشم هایم را می بندم
تا شاید تصویرت پشت پلکهای بسته ام حک شود
.....
بغض ، گلویم را گرفته و نمیتوانم حرف بزنم
دوست دارم بغض هایم را از روی شیشه نگاهم بخوانی
امام تو گنگ نگاهم میکنی و میپرسی
چیزی شده؟
و من بغضم را با یک لیوان درد سر میکشم
و
می گویم
نه!
..........
و با خود می گویم
من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم...