انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :چگونه مرتاضان هندی به رموز خفیّه و اسرار غیبیّه عالم پی میبرند؟
نویسنده :بلاغ مبین



http://dinist.com/sites/default/files/DiniST%20(32).jpg?1315141130

يكى از همراهان روزى از حضرت آقا حاج سيّد هاشم سوال كرد: به تحقّق پيوسته است كه بعضى از مرتاضان گاو پرست هندى در برابر گاو مودّب‏
روح مجرد، ص: 626
مى‏ايستند و بدان گاو توجّه مى‏كنند و از حركات و سكنات آن گاو خبر از غيب ميدهند. مثلًا يكبار كه گاو دمش را به سمت راست حركت داد، إخبار ميدهند از انقلاب و خونريزى در آن طرف كره زمين و يا در أقصى نقطه مغرب، و سپس معلوم مى‏شود اين اخبار كاملًا صحيح و محقّق بوده است. چه ربط و ارتباطى ميان حركت دم گاو و آن حادثه وجود دارد؟!
آيا حركت دم گاو سبب آن حادثه است؟! و يا هر دو مسبَّب از سبب ثالثى ميباشند؟! و يا اين حركت، حاكى از آن واقعه است؟!
ايشان فرمودند: هيچيك از اينها نمى‏باشد، بلكه از جهت ربط و ارتباط قويم همه موجودات عالم به يكدگر است؛ و چون آن مرتاض خود را به درجه كشفِ وحدت نظامِ رابطى عالم رسانيده است، از هر حركت و سكونى گرچه بسيار بى اهمّيّت باشد ميتواند خبر از جميع تغييرات و تبديلات و حركتها و سكونهاى عالم بدهد. و اين اختصاص به دُم هم ندارد؛ از حركات پاهايش و دستهايش و بدنش و چشمها و گوشهايش هم ميتواند عين اين خبر را بدهد.
و اختصاص به گاو پرست و گاو هم ندارد. با هر حركت بلبلى، و تكان خوردن گلى، و سرازير شدن آبى، و باد و بارانى، و طلوع و غروبى، ميتوان از اين خبرها را داد. زيرا نظام مديريّت و عالم امر جهان، يكى بيش نيست؛ و در هر لحظه آن نظام و امر وُحْدانىّ موجب تغيير و تبديل تمام ذرّات عالم ميگردد. و در اينصورت با مشاهده و كشف آن نظام، تمام وقايع و حوادث مشهود مى‏باشد؛ و با مشاهده هر تغييرى، بواسطه ارتباط مستقيم و غير قابل تبدّلش با آن نظام ميتوان به هر يك از تغييرات ديگر در اين نظام پى برد.
غاية الامر چون مرتاض گاو پرست بواسطه رياضات نفسانيّه خود، با روح كلّى گاو ربط پيدا كرده است، نفسش با آن نظام واحد از راه نفوس گاو رابطه برقرار كرده است و از دريچه و شبكه گاو به اين رموز مخفيّه و أسرار غيبيّه‏
روح مجرد، ص: 627
پى مى‏برد. فى المثل اگر كسى بلبل بپرستد، كبوتر بپرستد، و يا گربه و كلاغ را بپرستد، و يا ستارگان و خورشيد و ماه را بپرستد؛ از آن راهها و طُرُق به نفوس كلّيّه آنها و بالاخره به آن نظام وُحدانىّ پى مى‏برد و مطّلع ميگردد و خبر ميدهد.
امّا چون انسان اشرف مخلوقات است، نبايد نفس خود را فانى در نفوس پائين‏تر از خود و يا مثل خود بنمايد. چرا كه اين فناء مستلزم سقوط و انحطاط درجه انسانيّت او ميگردد. لهذا گاو پرستى و ستاره‏پرستى و سنگ‏پرستى و امثالها، در اين شريعت كامله ممنوع است. انسان نمى‏تواند ملائكه را بپرستد، چون وجود آنها از انسان ضعيف‏تر است. [1] و نمى‏تواند جنّيان را بپرستد به همين دليل‏
__________________________________________________
 [1] در «صحيفه كامله سجّاديّة» در فقره 11 از دعاى چهل و چهارم گفتارى است كه دلالت بر أفضليّت انسان از ملائكه دارد:
وَ أنْ نَتَقَرَّبَ إلَيْكَ فيهِ مِنَ الاعْمالِ الزّاكيَةِ بِما تُطَهِّرُنا بِهِ مِنَ الذُّنوبِ، وَ تَعْصِمُنا فيهِ مِمّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيوبِ؛ حَتَّى لا يورِدَ عَلَيْكَ أحَدٌ مِنْ مَلئِكَتِكَ إلّا دونَ ما نورِدُ مِنْ أبْوابِ الطّاعَةِ لَكَ وَ أنْواعِ الْقُرْبَةِ إلَيْك!
 «و ما در ماه رمضان با أعمال رشد و نموّ دهنده خود به سوى تو تقرّب جوئيم به آنچه كه ما را از گناهان پاك كند، و از عيوبى كه از اين به بعد به آن آلوده شويم محفوظ دارد؛ تا به حدّى كه هيچيك از فرشتگان تو در ابواب گوناگون اطاعت و انواع مختلف قربت نتوانند در محضر تو چيزى را بفرستند مگر آنكه پايين‏تر باشد از آنچه ما در محضر تو ميفرستيم.»
و آية الله حاج شيخ أبو الحسن شعرانى رضوانُ الله عليه در شرح خود بر «صحيفه» در شرح فقره 56 از دعاى 45 در تعليقه شماره 1، ص 159 و 160 اينطور مرقوم داشته‏اند:
از اين سخن توان دانست كه: پيغمبر صلّى الله عليه و آله افضل از ملائكه مقرّبين و انبياى مرسلين است. زيرا كه اگر ملائكه افضل بودند، درود بيش از ملائكه براى كسيكه در مقام پست‏تر است جائز نباشد و خلاف حكمت بود. و در نظر اهل معرفت نيز مقام انسان كامل افضل است. و مذهب قاطبه اهل اسلام اين است. و بر بعضى معتزله چون زمخشرى كه فرشتگان را افضل دانند طعن‏ها زدند. و اللهُ العالِم- انتهى.
و حقير در ج 1 از «معاد شناسى» مجلس اوّل، ص 8 تا ص 10، از دوره علوم و معارف اسلام، درباره افضليّت انسان از ملائكه مطالبى را ذكر نموده‏ام.
روح مجرد، ص: 628
انسان نمى‏تواند انسان ديگرى را بپرستد و در وى فانى شود؛ زيرا اين موجب كمال او نمى‏گردد. كمال وقتى است كه معلول در علّت، و موجود ضعيف در موجود قوىّ فانى شود. و انسان هر چه هم پست باشد، انسان است؛ و انسان ديگر هر چه هم شريف باشد مثل انبياء و ائمّه و اولياءِ خدا باز هم انسان است. و لهذا فناى در نفوس اينان ممنوع و پرستش هر انسانى انسان دگر را، حرام شمرده شده است.
مگر آنكه نفوس مطهّره آدمى آيه و آئينه و شبكه براى ذات اقدس حقّ قرار گيرد؛ در اينصورت پيروى، پرستش ايشان نيست، پرستش خداست. و فناء در ذات ايشان نيست، فناء در ذات خداست.
انسان چون خليفة الله است و هيچ حدّى نمى‏تواند وى را محدود كند، فقط قابل فناء در ذات اقدس احديّت است؛ و پرستش و فناء در غير ذات مقدّس او محرّم و ممنوع گرديده است، امّا فناى در ذات خدا نهايت مطلوب است.
به همين دليل افراد متعبّد و متهجّد و صائم و مؤمن حقيقى و شيعه واقعى كه از مراحل اخلاص گذشته و در مرتبه خلوص واقع شده‏اند و به فناى فى الله رسيده‏اند، همه شكل و شمايل ظاهرى آنها هم زيبا و جميل ميگردد. همه انسانهاى نورانى و حَسن و نيكو صورت ميگردند. چون به مقام و درجه انسان واقعى خود رسيده‏اند و آنرا حائز گشته‏اند، و سيماى حقيقى خود را بازيافته‏اند.
امّا مردمى كه گاو پرست و يا خورشيد پرست و ستاره‏پرست مى‏باشند، و همچنين بقيّه اصناف و انواع از فانيان در ذوات، چهره شان زشت و كريه المنظر و بدون نور و نورانيّت و گرفته مى‏شود؛ گرچه به رياضتها در دين خودشان مشغول شوند و بخواهند تطهير نفوسشان را بنمايند. به علّت آنكه آن تطهير در
روح مجرد، ص: 629
حقيقت تطهير نيست؛ نفوس را به صورت و شمايل نفوس غير انسانى در آوردن است. بنابراين سيماها و چهره‏ها از سيما و چهره انسانى تبديل به غير پيدا مى‏نمايد.
اين يك تفاوت ميان گاو پرستان و ستاره پرستان، با انسان خدا پرست بود كه با توجّه به آنچه گفته شد، خوب مشهود ميگردد.
يك تفاوت ديگر آنكه: علوم و احاطه و تجرّد آنها كلّى نمى‏گردد. و از نفوس حيوانيّه و يا فلكيّه و يا جماديّه كه در آن مَحو و فانى شده‏اند بالاتر نميرود و تجرّد بيشترى را نمى‏يابد. فلهذا علومشان هيچگاه علوم توحيدى و معارف الهى نمى‏گردد. امّا انسان خدا پرست كه فانى در خدا مى‏شود، علومش كلّى بتمام معنى الكلمه مى‏شود. و تجرّدش بى نهايت صعود ميكند، و به حقائق توحيد و عرفان دست مى‏يابد.
***