انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :آن شب باران می بارید...
نویسنده :آنیل
4b0082;"> به نام خدای بخشنده ومهربان
4b0082;">سرقبرنشسته بودم باران می آمد..روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن...
ازخواب پریدم. مصطفی ازمن خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.. بعد از ازدواج
خوابم را برایش تعریف کردم، زد به خنده و شوخی گفت: بادمجون بم آفت نداره.. ولی یه بار خیلی
جدی ازش پرسیدم کی شهید میشی مصطفی؟ مکث نکرد گفت: سی سالگی...
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم...
800000;">شادی روح همه شهداصلوات...