انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :هو الرزاق
نویسنده :زهراالسادات


چهار حکایت کوتاه ولی زیبا ؛
0000ff;">1)از کاسبی پرسیدند:
0000ff;">چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ 
0000ff;">گفت:آن خدایی که فرشته مرگش
0000ff;">مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند
0000ff;">چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند
0000cd;">2)پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری می رود
0000cd;">پدر دختر گفت:
0000cd;">تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم
0000cd;">پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود
0000cd;">پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر می گوید:
0000cd;">انشاءالله خدا او را هدایت میکند
0000cd;">دختر گفت:
0000cd;">پدرجان
0000cd;">مگر خدایی که هدایت میکند
0000cd;">با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
000080;">3)از حاتم پرسیدند بخشنده تر از خود دیده ای
000080;">گفت:آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود
000080;">یکی را شب برایم ذبح کرد
000080;">از طعم جگرش تعریف کردم
000080;">صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم
000080;">کباب کرد
000080;">گفتند تو چه کردی؟
000080;">گفت:
000080;">پانصد گوسفند به او هدیه دادم
000080;">گفتند پس تو بخشنده تری
000080;">گفت نه چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او
000080;">دادم
0000ff;">4)عارفی را گفتند : 
0000ff;">خداوند را چگونه میبینی؟!
0000ff;">گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم رامیگیرد..

يادخدارافراموش نکنيم.