daa520;">می خواستم بگم داریم میریم مشهد پابوس آقا امام رضا از همه عزیزان چت حلالیت می طلبیم

daa520;">وقت وداع اينجا ضريحت را هميشه
daa520;">شش گوشه ميبينم دو چشمم تر كه باشد…
daa520;">حرم لبریز زائرها
daa520;">مسافرها
daa520;">مجاورها
daa520;">گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها
daa520;">یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها
daa520;">و حالا هرکدام آرام
daa520;">زبان واکرده در این ازدحام، آرام:
daa520;">ببین این دست پینه بسته را آقا
daa520;">ببین این شانه های خسته را آقا
daa520;">به بیخوابی دوچشم خویش را مجبور کردم من
daa520;">به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من
daa520;">نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را
daa520;">به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را
daa520;">یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت
daa520;">یکی بالای گلدسته اذان میگفت
daa520;">صدا پیچید در صحن و حرم گویا در و دیوار با انصاریان میگفت:
daa520;">“اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی…”
daa520;">یکی بغض میان آه را میگفت
daa520;">یکی هم خستگی راه را میگفت
daa520;">جوان زائری در گریه هایش “آمدم ای شاااه” را میگفت
daa520;">خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور
daa520;">دلگیر حرم هستند
daa520;">همانهایی که جا ماندند و حالا پای تصویر حرم هستند…