به نام خدا
ابن شهاب زُهرى حكایت می نماید:
در جنگ بین مسلمانان و رومیان ، یكى از برادران ایمانى من- كه به او علاقه بسیارى داشتم - كشته شد و شهید گشت ؛ و من همواره افسوس مى خوردم كه چرا همراه او نبودم تا من هم با فداكارى ، به فیض رفیع شهادت نائل آیم .
شبى در عالم خواب او را دیدم ، به او گفتم : پروردگارت را چگونه یافتى ؟ و با تو چه برخوردى داشته است ؟
پاسخ داد: خداوند متعال ، به جهت شركت من در جنگ و جهاد با دشمنان اسلام ، گناهان مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار داد.
همچنین به جهت محبّت و علاقه اى كه به حضرت رسول و اهل بیتش صلوات اللّه علیهم داشتم ، مورد شفاعت امام زمانم ، حضرت علىّ بن الحسین ، زین العابدین علیه السّلام قرار گرفتم ؛ و در بهشت درجات عالیه اى ، عطایم گردید.
زُهرى گوید: در همان خواب به او گفتم : من بیش از حدّ، افسوس مى خورم كه چرا همراه تو نبودم و شهادت شامل من نشده است ؟!
در پاسخ اظهار داشت : تو در پیشگاه خداوند متعال ، مقامى عالى و والاترى خواهى داشت .
سۆال كردم : چگونه و به چه سببى ؟ من كه كار شایسته اى انجام نداده ام !
در جواب گفت : تو در هر جمعه - حدّاقلّ - یك بار مولاى خود حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام را ملاقات و زیارت مى نمائى ؛ همچنین جمال نورانیش را نگاه مى كنى و بر محمّد و آل او صلوات مى فرستى ، نیز احادیث و سخنان آن بزرگوار را براى دیگران نقل مى كنى ، و امر به معروف و نهى از منكر انجام مى دهى ؛ خداوند متعال تو را از شرّ مخالفین و كینه توزان در پناه خود حفظ مى نماید.
در همین حال از خواب بیدار شدم ، و با خود گفتم : این ها همه خواب است و اعتبارى ندارد و دو مرتبه خوابیدم و همان دوست و برادرم بخوابم آمد و از من پرسید: آیا درباره آنچه با تو گفتم و تو را از آن آگاه ساختم ، شكّ دارى ؟
و سپس افزود: مواظب باش كه به خود هیچ شكّ و شبهه اى راه ندهى و آنچه را كه شنیدى یقین و اطمینان داشته باش و این راز را براى كسى بازگو و مطرح نكن ؛ و براى یقین و اطمینان بیشتر، حضرت سجّاد علیه السّلام نیز به آنچه با تو گفته ام خبر مى دهد و تو را از آن آگاه مى سازد.
پس چون از خواب بیدار شدم و نماز صبح را به جا آوردم ، شخصى نزد من آمد و گفت : من از طرف امام علىّ بن الحسین آمده ام ، آن حضرت با تو كار دارد، زودتر نزد حضرت بیا.
به همین جهت، سریع بلند شدم و به سوى منزل سرور و مولایم رهسپار گشتم ، همین كه در محضر مبارك آن امام همام علیه السّلام شرفیاب شدم ، فرمود: اى زُهرى ! دیشب در عالم خواب برادر ایمانى تو به خوابت آمد و با تو چنین و چنان گفت - و تمام صحبت هاى آن دوست شهید را برایم بازگو نمود - و سپس افزود: بدان آنچه را كه او به تو خبر داده است ، صحّت دارد و بر آن گفته ها ایمان و اعتقاد كامل داشته باش.
0000cd;">بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع:
الثّاقب فى المناقب، ص 362، ح 301؛ به نقل از «چهل داستان و چهل حدیث از إمام زین العابدین علیه السّلام»، عبداللّه صالحى.