انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :نقد جریان یمانی توسط شیخ کورانی
نویسنده :کاربر حذف شده 2750


جناب حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی (صاحب کتاب معجم احادیث الامام المهدی عج که با کتاب عصر ظهور در بین جوانان مذهبی شناخته می شوند) در کتاب خود به نام «دجال البصرة» اشکالاتی را بر جریان یمانی و مدعی آن وارد می کنند که ترجمه بعضی ا از این اشکالات به شرح ذیل می باشد:

1.آیا احمد الحسن فرزند امام زمان(عج) است؟ اگر جواب مثبت است چرا قبل از ضهور پدر آمده است؟

اگر احمد الحسن زمین را پر از عدل و داد می کند همانگونه که خود ادعا می کند دیگر چه نیازی به ضهور پدر می باشد؟

2.آن چه که بر ما واجب است تصدیق نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اطاعت از ایشان و ائمه ی معصوم(علیهم السلام) است، اما اولاد ایشان در صورتی واجب است که امام معصوم(علیه السلام) در این خصوص به ما دستور دهند. بنابر این این شخص مدعی باید دو مطلب را ثابت کند؛ 1- اینکه فرزند امام زمان(عج) است. 2- اینکه امام زمان(عج) دستور به اطاعت از او داده اند.

و این دو مطلب با معجزه ای آشکار ثابت می گرددو او باید ارائه ی معجزه و کرامت کند و خواب امام زمان(عج) و یا جنی که ادعا می کند کافی نیست.

3. امام زمان(عج) به وسیله ی رعب توسط خداوند متعال یاری شده است و علم ایشان شکست خورده باز نمی گردد همانگونه که آمده است:« یُنصر بالسیف و الرعب و انّه لا تردّ له رایة»(کمال الدین/327)

کسی که ادعا می کند پسر امام زمان(عج) و فرستاد هی ایشان است باید مانند ایشان باشد و این در حالی است که در استان بصره در معرکه ای که با پلیس این استان در روز عاشورا برپا کردند، شکست خوردند و به پناهگاه های خود گریختند و در لانه های خود دستگیر شدند و مدعی مذکور؛ جناب فرمانده ی اعظم به امارات فرار کرد.

در جواب این اشکال، طرفداران این مدعی توجیه ذیل را ذکر می کنند:

روایت مذکرو مربوط به زمانی است که امام زمان(عج) خود شروع کننده ی معرکه و جنگ باشند و این در حالی است که در درگیر استان بصره دولت شروع کننده ی درگیری بود.

در جواب باید گفت که این توجیه درست نمی باشد چرا که قاعده ی «لاترد له رایة» اطلاق دارد و قیدی ندارد و شامل هر معرکه ای اعم از آنکه اما زمان(عج) شروع کننده باشن و یا نباشند، می شود.(1)

4. از جمله اشکالات این مدعی آن است که قرآن را غلط می خواند همانگونه که در بعضی کلیپ های صوتی و تصویری او مشهود است.

طرفداران او این مشکل را اینگونه تو جیه می کنند که او خطا نمیخواند بلکه قرائت است و این در حالی است که قرائت باید به تبعیت از یکی از قرائات هفت گانه معتبر باشد، مگر انکه بگویند قرائت جدیدی از ایشان صادر شده است!!!

جالب آن است که نه فقط در قرآن که حتی در مفردات زبان عرب و قواعد نحوی و ادبیاتی اشتباه می کند این امام!!!

5. از جمله اعتقادات شیعیان آن است که امام معصوم(علیه السلام) همه ی زبان ها ی دنیا را می داند چرا که لازمهی حجت بر قوم بودن ایشان بر هرقومی چنین اقتضایی دارد.

آیا این مدعی امامت زبان های زنده ی دنیا را بلد است؟ اگر جواب مثبت است این ویژگی را آشکار کند.

6. آیا امام معصوم در صورتی که دلیل مستحکمی بر دعوت خود ارائه نکرده باشد و به این دلیل، دعوت او مورد پذیرش واقع نشود، حکم به کفر افراد رد کننده ی دعوت می کند؟ حاشا و کلّا، این امر با عصمت و مقام شامخ امامت به هیچ وجه سازگاری ندارد.

اما مدعی مزبور و اتباع اورا ببینید که همانند وهابیان چگونه حکم به تکفیر رادین این دعوت می کنند.

« به نام امام م ح م د بن الحسن المهدی اعلام می کنم گه هرکس بعد از 13 رجب 1425 ه.ق به این دعوت ملحق نشود و بیعت خود را با وصی امام زمان(عج) اعلام نکند از ولایت علی ابن ابی طالب(علیه السلام) خارج است و داخل در جهنم می شود و همهی اعمال عبادی او، کم و زیاد باطل است.» احمد الحسن 13/6/1425 ه.ق

7. یکی از دلایل این قوم برای قبول دعوت استخاره است.

جواب نقضی: آیا این افراد حاضر ند که برای طلاق زنان خود و به ازدواج در آوردن آنها به دیگری به این دلیل یعنی استخاره تمسک کنند؟ اگر جواب منفی است چگونه است که ما باید عقاید خود رابا استخاره اثبات کنیم و این دعوت مزخرف را با این دلیل بپذیریم.

اگر استخاره بر دجال بودن احمد الحسن بگیریم و آیه ی خوب آید آیا اتباع او می پذیرند؟ اگر بر قتل او استخاره بگیریم آیا اتباع او در صورت خوب بودن استخاره او را به قتل می رسانند؟

اصلا اگر دلیل استخاره است، چرا بر نبوت و یا حتی الوهیت این شخص استخاره نگیریم؟!!!

جواب حلی:استخاره در موردی است که شخص بین دو فعل که هیچ کدام از آن دو مرجح و به عبارتی دیگر امتیازی ندارد می باشد آن هم فعل مباح و نه فعل حرام و یا واجب. و یان دستور قرآن است که« و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله امراً ان یکون لهم الخِیَرة و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً»(احزاب/36)

بنابر این در آن چه که خداوند و رسول او به انجام و یا ترک ان(واجب و حرام) امر کرده اند، اختیار وجود ندارد و نمی توان بر انجام یا ترک آن استخاره کرد

تمام مطلب فوق در استخاره در اعمال است و نه عقاید که در آن هیچ راهی برای استخاره وجود ندارد چرا که خداوند متعال دستور به اعتقاد به آنها از طریق عقل و استدلال صحیح داده است و بلکه بالاتر از این و آن اینکه استخاره در عقاید راه ندارد چرا که معنای استخاره جواز و امکان دوطرف است و شخص مخیر در انتخاب یکی از دو طرف می باشد و حال آنکه شخص در عقاید مخیر بین اعتقاد به اینکه عقاید حق هستند یا باطل اند، نمی باشد.

(1) احمد الحسن توانست 500 سرباز از طرفداران خود را در دو ایتان بصره و ناصریه عراق و مراکز کوچکتری در استان های دیگر آماده کند و آنها را با مسائل نظامی آشنا کند و به خیال خود بعد از آمادگی لازم، روز عاشورا را به عنوان ساعت صفر(ساعت حمله) و با هدف ازاد کردن بصره دو استان بصره و ناصریه از طاغوت اعلام کرد. در این روز طرفدارن او به میان هیئات عزاداری آمده و اعلام کردند که «مهدی ظهور کرد.»

در همین حین این دسته شروع به تیر اندازی به پلیس کردند و درگیری آغاز شد و پلیس نیز به تعقیب آنها به مدت یک هفته اغاز کردو 100 نفر از انان را به هلاکت رساند و اکثر آنان را دستگیر کرد و مدعی مذکور به اربابان خود در امارات پناه برد و مخفی گشت.

8. از جمله استدلالات این افراد خواب و به قول آنها رویا است به این نحو که به افراد دستور و وردی می دهند که در روز بخواند که شب به هنگام خواب، خواب ببیند که دعوت احمد الحسن حق است و باید از او تبعیت شود.

عجبا از این دلیل

خواب نه در اعمال و نه در اعتقاد در هیچکدام حجت نمی باشد مگر رویایی که انبای عظام می بینند که البته رویای ایشان وحی است همانگونه که حضرت امیر فرمودند:« رویا الانبیاء وحی»

بر فرض که خواب حجت باشد، اگر کسی خواب ببیند که احمد الحسن دجال است و باید کشته شود، این افرادباید امام خود را بکشند مگر آنکه بگویند فقط خواب هایی که موافق ما باشد حجت است و حق که این شخن زنِ جوان از دست داده را می خنداند.

9.احمد الحسن در سایت خود در مورد زندگی خود چنین می نویسد: نامم احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن م ح م د بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) است.

در استان بصره عراق زندگی میردم و تحصیلات کلاسیک خود را تا مقطع کارشناسی مهندسی عمران ادامه داده ام و بعد از آن به نجف اشرف جهت تحصیل علوم دینی منتقل شدمولی به دلیل سطح پایین بودن دروس(حداقل نسبت به خودم) گوشه عزلت اختیار میکنم و خود به تنهایی مشغول تحصیل می شوم.»

آن چه که باید به آن جواب داده شود این است که اجداد چهارگانه ی واسطه ی بین او و امام زمان(عج) چگونه 1200 سال عمر کرده اند؟!!!

10. احمد الحسن در جواب سوالی می گوید:« نامم احمد الحسن است. در جنوب بصره زندگی می کردم …و پس از آن به نجف اشرف منتقل شدم و جهت تحصیل علوم دینی در آن دیار اقامت گزیدم. بعد از بررسی حلقات درسی و روش های تدریس دریافتم که تدریسی که در آنجا صورت می گیرد حداقل نسبت به من در سطح پایینی قرار دارد یا چنین به نظر می رسید که در سطح پایینی است. از طرفی در روش درسی خلل بزرگی دیدم و ان اینکه طلاب لغت ومنطق و فلسفه و اصول و فقه و احکام شریعت را یاد می گیرند ولی قرآن کریم و سنت شریف و اخلاق الهی که مؤمن باید به آن زینت یابد در آن تدریس نمی شود لذا بنا را بر گوشه گیری در حجره ی خویش قرار دادم و علوم آنها را به تنهایی و بدون کمک کسی یاد گرفتم و فقط با بعضی از طلاب ارتباط داشتم

دلیل رفتن من به حوزه ی علمیه نجف آن است که واب امام زمان(عج) را دیدم که در آن خواب ایشان مرا امر فرمودند که به حوزه ی علمیه ی نجف بروم و ایشان در آن رویا از اتفاقاتی که برای من خواهد افتاد خبر دادند و بالفعل همه ی آنچه در رویا به من خبر دادند اتفاق افتاده است.

شخصی به نام صالح میاحی از احمد الحسن سوال می کند که: جناب سید زیر نظر کدام یک از مراجع درس آمختند؟

ناظم العقیلی سخنگوی احمد الحسن در جواب می گوید: جناب سید احمد الحسن تعلیم خود را زیر نظر امام زمان(عج) گذراندند و این تدریس ربطی به آمچه که مراجع آن را آموخته و یا تدریس می کنند ندارد و جناب سید ناقل از جانب امام زمان(عج) و مبلغ و زمینه ساز برای ظهور ایشان می باشد.

چند سؤال:

الف) ایشان خود به تنهایی و بدون کمک کسی مشغول به تحصل شدند یا زیر نظر امام زمان(عج) تحصیلات خود را گذراندند؟

ب) هدف ایشان از انتقال به نجف اشرف کدام است؛ تحصیل یا اصلاح حوزه نجف؟

ج) این نابغه ی دوران در نحو و لغت و املاء و اصول فقه و قراءت قرآن اشتباهات فاحشی دارد و این از دوحال خارج نیست یا استاد ایشان این علوم را بلد نبودند و یا شاگرد نبوغ قراروانی داشتند!!!

د) رابطه ی این اشکلات با اشکلاتی که وهابیان به روش تدریس حوزه ی شیعیان می گیرند در مورد تدریس قرآن چیست؟

هدف از این اشکال آیا این است که حوزه را از تعلیم و تعلم عمیق بازدارند واز طلاب فقط ضبط هایی برای حفظ قرآن و حدیث بار آورند که فقط قرآن بخوانند بدون آن که در آن تدبر کنند و فتوا به کفر و مباح بودن خون دیگران بدهند؟

10. احمد الحسن برای آنکه ثابت کند صاحب کرامت است کتابی با نام« کرامات و غیبیات» منتشر کرده است و در صفحه ی 27 آن چنین آورده است که :« چند ماه قبل از کشته شدن جناب سید محمد صادق صدر(از مراجع بزرگ نجف) خبر از این حادثه دادم و به یاران خاص خود تاکید کردم که در فلان روز که روز جمعه است این اتفاق رخ خواهد داد، لکن تا عصر آن روز حادثه به وقوع نپیوست و طلاب از من سوال کردند: آن قتل که از آن خبر دادی چه شد؟ که در جواب گفتم: ان شاء الله خیر است، منتظر آن چه که خداوند به من خبر داد است باقی ماندم تا آن روز طولانی شب شد و آن اتفاق رخ داد.»

سوال: چرا خدواند متعال این مطلب را به استاد او خبر نداد تا ایشان جانب احتیاط را اخذ کند؟

آیا همین مطلب دلیل و شاهدی بر اطلاعاتی بودن او و کار کردن در قسمت حوزوی استخبارات عراق نمی باشد؟

11. ازچمله دلایل این قوم بر صدق دعوت خود قسمتی از روایتی است که ناو روایت وصیت بر آن گذاشتند که جناب شیخ طوسی در کتاب الغیبه صفحه ی 150 و مختصر البصائر در صفحه 39 ذکر می کند.

روایت چنین است که امام صادق(علیه السلام) از پدران خود نقل می کنند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در شب وفات خود به امیر المؤمنین(علیه السلام) دستور می دهند که کاغذ و قلمی بیاورند تا ایشان وصیت کند که درضمن ان روایت آمده است که :«… ثمّ یکون من بعده(م ح م د المهدی) اثنا عشر مهدیاً فاذا حضرته الوفاة فلیسلمها الی ابنه اول المقربین له ثلاة اسام اسم کاسمی و اسم ابی و هو عبد الله و احمد و الاسم الثالث المهدی و هو اول المؤمنین

بعد از او دوازده مهدی خواهند آمد پس اگر هنگام فوت او رسید آن(وصیت) را به پسرش اولین مقرب تحویل دهد که سه اسم دارد نامی هم نام من و اسم هم اسم پدرم که همان عبدالله و احمد است و اسم سوم او مهدی است و او اولین مؤمن است.»

الف)این رویات ضعیف است چرا که در سلسه ی سند این روایت «علی بن سنان موصلی و احمد بن محمد بن الخلیل و جعفر بن احمد البصری» افراد مجهولی هستند که هیچ از علما آنها را توثیق نکردند.

ب) بنا بر قبول روایت از نظر سند، به چه دلیل این شخص همان مهدی اول است؟ آیا اسم او یعنی احمد دلیل کافی برای قبول مهدی اول بودن او هست؟

ج) بر فرض که از اشکال فوق چشم بپوشیم، آن چه روایت بر آن دلالت می کند آن است که وصیت بعد از اقامه ی دولت کریمه ی مهدوی و به هنگام وفات ایشان به مهدی اول منتقل می شود، چگونه است که این شخص در این زمان ادعای وصایت می کند.

د)بر فرض که اشکال فوق را وارد ندانیم، بنا بر روایت وصیت به فرزند صلبی و بی واسطه امام زمان(عج) باید منتقل شود و حال آنکه سخنگوی این مدعی؛ ناظم العقیلی در جواب صالح میاحی که در تاریخ 4 ربیع الثانی 1426 ه.ق پرسید: آیا احمد الحسن فرزند صلبی امام است و اگر چنین است نحوه ی ازدواج امام چگونه بود و نام مادر جناب سید چیست؟ می گوید: احمد الحسن از نوادگان امام مهدی(عج) است و فرزند بی واسطه امام زمان(عج) نیست و او(احمد الحسن) در کتاب«ارد الحاسم علی منکری ذریة القائم» ازدواج امام زمان(عج) و فرزند داشتن ایشان را ثابت کرده است و این را باید در نظر گرفت که فرزند گاهی به فرزند بی واسطه وصلبی اطلاق می شود و گاهی به نوه و ذریه.

بنابر این جواب، احمد الحسن فرزند صلبی امام زمان(عج) نیست همانگونه که خود این مدعی در سایت خود در مورد زندگی خود می نویسد: « نامم احمد بن اسماعیل بن بن صالح بن حسین بن سلمان بنم ح م د بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) است.

12. چرا دعوت این مدعی اختصاص به شیعیان دارد و شامل اهل سنت نمی شود، مگر نه این است که مهدویت تفکری اسلامی است و نه فقط شیعی؟

آیا این دعوت برای به بی راهه بردن شیعیان است و در راستای نقشه های دشمنان این مذهب حق است؟

و آیا این دعوت خود مصداق فتنه ای که شیعیان باید در آن غربال شوند تا آماده ی ظهور شوند است؟