ffff00;">یاد دارم یک غروب سرد سرد
ffff00;">می گذشت از 000000;">کوچ000000;">ه ما ffff00;">یکffff00;"> ffff00;">دوره گرد
ffff00;">دوره گردم ffff00;">کهنه ffff00;">قالی می خرم
ffff00;">دسته دوم ،جنس عالی می خرم
ffff00;">گرنداری،کوزه خالی می خرم
ffff00;">کاسه وظرف سفالی می خرم
ffff00;">اشک درچشمان بابا حلقه بست
ffff00;">عاقبت آهی 000000;">کشید ffff00;"> و بغضش شکست
ffff00;">اول ffff00;">ماهffff00;"> است و نان درخانه نیست
ffff00;">ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
ffff00;">سوختم ،دیدم که بابا پیربود
ffff00;">خواهر کوچکترم دلگیربود
ffff00;">بوی نان تازه هوشم را ffff00;">برده بود
ffff00;">اتفاقاً مادرم هم روزه بود
ffff00;">خم شد ،آن قامت افراشته
ffff00;">دست خوش رنگش ترک برداشته
ffff00;">مشکل ما درد نان تنها نبود
ffff00;">فکر می کردم
ffff00;">بازآواز درشت دوره گرد
ffff00;">پرده اندیشه ام را پاره کرد
ffff00;">دوره گردم دارقالی می خرم
ffff00;">دسته دوم جنس عالی می خرم
ffff00;">خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت
ffff00;"> آقا سفره خالی می خرید؟
000000;">...آب را گل کردند000000;"> ، چشمها را بستند000000;"> 000000;">و چه با دل کردند000000;">...
000000;">...زخمها بر دل عاشق کردند000000;">...
000000;">...خو000000;">ن به چشما000000;">ن شقایق کردند...
000000;">...تو کجایی سهرا000000;">ب که همین نزدیکی 000000;">عشق را دار زدند...
000000;">...همه جا سایه دیوار زدند...
000000;">...ای سهراب کجایی که حالا دل خوش مثقال000000;">ی 000000;">است...
000000;">...د000000;">ل خوش سیری چند...
000000;">...ص000000;">بر کن سهرا000000;">ب...
000000;">...گفته بودی 000000;">قایقی خواه000000;">ی ساخت000000;"> ، قایقیت جا دارد...
000000;">...منم از همهمه اهل زمین دلگیرم...