انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود
نویسنده :پسرآفتاب



من "خدایم" که همه کوی ، مرا می جویند
همه ذرات فلک حمد مرا می گویند

من خدایم که همه راه مرا می پویند
همه جانها به ید قدرت من می رویند

همه چیز و همه کس در همه جا مال من است
دل هر جامد و جنبنده به دنبال من است

آن زمان که زمان یاد ندارد چه زمان
در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان

نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی ، نه جهان
نه پری بود و نه جبرئیل و نه دوزخ نه جنان

دل من در پی یک واژه ی بی خاتمه بود
اولین واژه که آمده به نظر
فاطمه بود

ز طفیل گل او ساخته ام دنیا را
من به عشق رخ او ساخته ام طاها را

میل او بود بسازم علی اعلی را
جبرئیل و فلک و آدم و پس حوا را

از ازل تا به ابد هر چه و هر کس هستند
همه مدیون رخ 
فاطمه  من هستند

به خداوندی خود ، 
فاطمه ام بی همتاست
فاطمه  چون من تنها ، به دو عالم تنهاست

در میان همه آثار که از من برجاست
همه ی دار و ندارم گل روی 
زهرا ست

نه هین بهر پدر پاره ای از تن باشد

فاطمه  پاره ای از جان و تن من باشد