انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :چندسال است
نویسنده :شهید پلارک


چندسال است؟
که وقتی می‌گویم باران،
واقعاً منظورم باران است
وقتی می‌گویم پاییز،
واقعاً منظورم پاییز است
و وقتی به تو فکر می‌کنم
واقعاً منظوری ندارم

چند سال است؟
که پاییز چسبیده به پنجره غمگینم نمی‌کند
از خواندن عقاید یک دلقک گریه‌ام نمی‌گیرد
و از عقب انداختن چیزی نگران نمی‌شوم

دیر است دیگر
آنقدر مرده‌ای که نگاهم از تو عبور می‌کند
و برای دوباره دیدنت
باید آنقدر به عقب برگردم
تا نسلم منقرض بشود
به روزهایی
که جایی
میان خون و خفا شروع به تپیدن کردم

من
یک قلب قدیمی‌ام
از آن‌ها که سخت عاشق می‌شوند
از آن ساختمان‌های عجیبی
که هرچه بیشتر می‌لرزند
محکم‌تر می‌شوند
و یک‌روز می‌بینی به سختی می‌خندم،
به سختی گریه می‌کنم،
و این ابتدای سنگ شدن است

بی‌هیچ منظوری به تو فکر می‌کنم
و بی‌هیچ دلیلی متشکرم که دوباره پاییز است
متشکرم که هوا بارانی‌ست
و با اینحال
حرف دوباره‌ای با تو ندارم

مثل دلقک بی‌دلیلی
با سنگی نهصدهزارماهه در سینه
که رقت‌انگیزترین هق‌هقش را بر چهره کشیده است
در پیاده‌روهای پاییزهای دوباره نشسته است
و برایش مهم نیست
سکه‌هایی که در کلاهش می‌اندازند
تقلبی‌ست

#لیلاکردبچه