انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (2)
نویسنده :غم هجران


800080;">آموزگار فتوّت و مردانگی (2)

0000cd;">نويسنده: جواد محدّثي

008000;">بسم الله الرحمن الرحیم

0000ff;">با عباس(علیه السلام) در حماسة عاشورا

چون مي‌خواهيم عباس بن علي(علیهما السلام) را در صحنة حماسة كربلا بشناسيم، ناچار به نقل حوادثي مي‌پردازيم كه اباالفضل در آنها نقش و حضور داشته است. بيان اين صحنه‌ ها و واقعه‌ ها، هم ايمان عباس را نشان مي‌دهد، هم وفا و اطاعتش را، هم سلحشوري و مردانگي‌ اش را، هم تابش يقين و باور بر تيغهء شمشير بلند عباس را، هم بصيرت در دين و ثبات در عقيده و پايمردي در راه مرام و انس به شهادتِ در راه خدا را.
درجبهة كربلا مردي را مي‌ بينيم كه در درگيري حق و باطل، بي‌طرف نمانده است و تا مرز جان به جانبداري از حق شتافته است. قامتش، قلّة نستوه و بلندِ رشادت؛ دلش، بيكران دريا؛ صدايش رعد آسا و با صلابت. با آن همه شكوه و شجاعت و قوّت قلب، يك «سرباز» و يك «جانباز» در اردوي ابا عبدالله الحسين.
هفتم محرّم بود. كاروان شهادت چند روزي بود كه در سرزمين كربلا فرود آمده بود. سپاه كوفه بر نهر فرات مسلّط بودند و آب را به روي حسين و يارانش بسته بودند. اين فرماني بود كه از كوفه رسيده بود، مي‌خواستند ناجوانمردانه با استفاده از اهرمِ فشارِ عطش، حسين را به تسليم و سازش وادارند.
0000cd;">شمر بن ذي الجوشن كه از هتّاك ترين و كين توزترين دشمنان اهل‌بيت بود، با طعنه و طنز، تشنگي امام را مطرح مي‌كرد. پس از آن كه آب را به روي فرزند زهرا بستند، شمر گفت: هرگز آب نخواهيد نوشيد تا هلاك شويد.
عباس بن علي(علیهما السلام) به سيدالشهدا گفت: اي ابا عبدالله، مگر نه اين كه ما برحقّيم؟
فرمود: آري.
پس از آن، اباالفضل بر آنان كه مانع برداشتن آب شده بودند حمله آورد و آنان را از كنار آب پراكنده ساخت تا آن كه همراهان امام آب برداشتند و سيراب شدند.
حلقة محاصرة فرات تنگتر و كنترل شديدتر شد و برداشتن آب از فرات دشوار گشت. در نتيجه، تشنگي و كم آبي در خيمه‌ هاي امام حسين(علیه السلام) آشكار شد و عطش بر كودكان بيشترين تأثير را داشت. چشمها و دلها در پي عباس رشيد بود تا براي اين مشكل چاره‌ اي بينديشد و آبي به خيمه‌ ها برساند.
حسين بن علي(علیهما السلام) برادر رشيدش عباس را مأمور كرد تا مسؤوليت تهية آب را براي خيمه ‌ها به عهده گيرد. او سقّايي‌ تشنه كامان را عهده دار شد. همراه سي مرد سوار از بني هاشم و ديگر ياران و بيست نفر پياده، كه تحت فرمانش بودند، به ‌سوي فرات روان شد. پرچم اين گروه را به«نافع بن هلال» سپرد. فرات در محاصرة نيروهاي دشمن بود. براي برداشتن آب مي‌بايست با عملياتي قهرمانانه، ضمن درهم شكستن حلقة محاصره، مشكها را پر از آب كرده به اردوگاه باز آورند.

گروه به شطّ رسيدند. مشكها را پر كرده بيرون آمدند. در برگشت از فرات بودند كه نگهبانان فرات راه را بر آنان بستند تا مانع آبرساني به خيمه ‌ها شوند. ناچار درگيري پيش آمد. جمعي به نبرد پرداختند و مأموران فرات را مشغول ساختند و جمعي ديگر آب را به مقصد رساندند. عباس و نافع، در جمع گروهي بودند كه نبرد مي‌كردند، هم در مرحلة اوّل كه مي‌خواستند وارد فرات شوند، هم هنگام باز آوردن آب.
اين نخستين برخورد نظامي بين گروهي از ياران امام حسين(علیه السلام) با سپاه كوفه در ساحل رود فرات بود. عباس دلاور خود را آماده ساخته بود كه در هر جا و هر لحظه كه نياز به فداكاري باشد، از جان مايه بگذارد و در خدمت حسين بن علي(علیهما السلام) و فرزندان پاك او باشد.