000080;">

ff0000;">فقط میگم ببینید حالتون عوض میشه
منکه با گریه تایپش کردم

000080;">ز کودکی خادم این سوار محترمم 
چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم
به قصد حفظ حریم حرم بپا خیزم
کنار لشکر حشام حسین هم قدمم

اگر که غربت این بار گه شکسته شود
و یا اگرکه ره کرببلا بسته شود
چنان زنم به پیکره قاسمه شام و عراق 
که بند بند وجودش ز هم گسسته شود

حکم دفاع از حرم ز شاه نجف دارم
ب امر رهبرم همواره جان به کف دارم
هدف فقط رهایی عراق و سوریه نیست
مسیرم از حلب است قدس را هدف دارم

ز کودکی خادم این تبار محترمم
چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم
کنار لشکر حشام حسین هم قدمم

نه غصه جدایی از یار و وطن دارم
به امر حق به راه دل کفن به تن دارم
پریدن از قفس که بالو پر نمیخواهد
عشق است باله پریدن همان که من دارم

ذکر لبم یا زینب به دلم واهمه نیست
به سرم جز زیارت حسین فاطمه نیست
خدا مرا از دره این خانه جدا نکند
گدایی دره این خانه مرا خاتمه نیست

خطوطه قرمزه دوره حرم ز خون من است
چو برکه ام که مرگ من همان سکون من است
پیاده میروم ز مشهدالرضا تا شام
حال کبوتره حرم حاله کنون من است

ز کودکی خادم این تبار محترم ام
چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم
کنار لشکر حشام حسین هم قدمم