انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :روزه داران به رهش جان و دل ايثار کنيد امشب از جام تولاي وي افطار کنيد
نویسنده :فاطمه 1


روزه داران به رهش جان و دل ايثار کنيد
امشب از جام تولاي وي افطار کنيد

رمضان معطر شده است از عطر خوش‌بوي ياسمن اهل بيت(ع)، از حُسن «حسن» که گام بر گستره زمين نهاده و جهاني را منور ساخته است.
فرشتگان به پاي‌کوبي پرداخته‌اند و اسحار اين شب‌ها، پيام‌آور نور و روشني‌اند.در نيمه رمضان، نور حق جلوه کرده است و دومين امام نور، پاي بر زمين نهاده و آن را متبرک کرده است.
او امام مجتبي(ع)، سيد نجيبان است و به يمن اين ميلاد، شيعيان علي(ع) از شادي در قالب تن نمي‌‌‌گنجند و شادي‌نوشان کوثر محبت اويند.
ميلاد حسن(ع)، مهر نااميدي بر پيشاني شب زده و راه روشن «صراط المستقيم» را به همگان نشان داده است. آرى! «در صراط المستقيم، اي دل کسي گمراه نيست.» اينک ميلاد خجسته و شکوهمند امام برگزيده، زينت عرش الهى، فرزند جميل پيامبر است.
اي روي ماه منظر تو، نوبهار حُسن خال و خط تو مرکز لطف و مدار حُسن.
ميلاد کريم اهل بيت (ع) مبارک باد

امام حسن (ع) در قرآن
ذکر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادکردي از شخصيت‌ها، از خوبان يا از بدان، ليکن اين يادکرد گاهي همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر.

امام حسن (ع) و رسول خدا (ص)
امام حسن عليه السلام بيشتر از هفت سال با رسول خدا زندگي نکرد، ولي در همين مدت به شدت مورد عنايت آن حضرت بود و استفاده‏هاي علمي و تربيتي فراواني برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسيار فراوان بوده و آن حضرت، گاهي نوه‌اش را در کارهاي بزرگي همانند بيعت رضوان و مباهله با نصاراي نجران هم شرکت مي‌داده است. رسول خدا درباره‌ي او تعريف و تمجيدهاي فراواني نموده است که امام بعدها به مناسبت‌هاي مختلف، از آنها براي معرفي شخصيت الهي خويش سود جست.

امام حسن (ع) و فاطمه زهرا سلام الله عليها
امام حسن عليه السلام با مادر خود، فاطمه‌ي اطهر، رابطه‏اي عميق و متعالي داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازي‌هاي کودکانه مي‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق مي‌نمود. حسن نيز گزارش سخنان رسول خدا را پيش از هر کس، از مسجد به مادر مي‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت مي‌کرد و از آن درس‌ها مي‌گرفت.اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که اين دو به همراه هم و با تن و قلبي آزرده به زيارت قبر رسول الله و بقيع مي‌رفتند و شگفت آن که اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به طوري که فاطمه پس از وفات دست‌هاي مجروح خويش را از کفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش کشيد. امام حسن نيز سال‌ها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور شد.

امام حسن (ع) و امير المومنين (ع)
امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوي‏ترين بازوي آن حضرت عمل کرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ي ابو موسي اشعري ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جاي پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهي‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد.

سفره دار کرامت
نقل کرده اند: امام مجتبي عليه السلام غلام سياهي ديد که قرص ناني در دست داشت و از آن لقمه اي مي خورد و لقمه اي به سگي مي داد که در کنارش بود. امام عليه السلام به وي فرمود: چه چيزي تو را بر اين عمل وا داشت؟ آن غلام گفت: از اين حيوان شرم مي کنم که من بخورم و به او ندهم. امام فرمود: همين جا باش تا باز گردم. حضرت نزد مالک آن غلام رفت و غلام را با باغي که در آن بود، خريد سپس غلام را آزاد نمود و آن ملک را به او داد. غلام چون چنين ديد گفت: من نيز اين باغ را به آن کسي مي بخشم که تو مرا برايش هبه کردي.

داستان ديگري از کرامت کريم اهل بيت (ع)
روزي امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و شوهر حضرت زينب(ع) به قصد انجام زيارت حج خانه خدا از مدينه حرکت کردند و چون بار و بنه آنها را از پيش برده بودند، دچار گرسنگي و تشنگي شديدي شدند و در اين خلال به خيمه پيرزني برخوردند و از او نوشيدني خواستند!
پيرزن گفت: آب و نوشيدني در خيمه نيست، ولي در کنار خيمه گوسفندي است که مي توانيد از شير آن گوسفند استفاده کنيد، آن را بدوشيد و شيرش را بنوشيد!
آنها رفتند و شير گوسفند را دوشيده و خوردند، و سپس از او خوراکي خواستند.
زن گفت: جز همين گوسفند مالک چيزي نيستم و چيز ديگري نزد من يافت نمي شود، يکي از شما آن را ذبح کنيد تا من براي شما غذايي تهيه کنم؟
در اين وقت يکي از آنها برخاست و گوسفند را ذبح کرد و پوستش را کند و آماده طبح نموده و آن زن نيز برخاسته براي ايشان غذايي تهيه کرد و آنها خوردند و لختي بياسودند تا وقتي که گرماي هوا شکسته شد، برخاسته و آماده رفتن شدند و به آن زن گفتند: اي زن! ما افرادي از قريش هستيم که اراده زيارت حج بيت الله را داريم و چون سالم بازگشتيم، نزد ما بيا تا پاداش اين محبت تو را بدهيم!
آنها رفتند، و چون شوهر آن زن آمد و جريان را شنيد، خشمناک شده و او را سرزنش کرده، گفت: واي بر تو! گوسفند مرا براي مردماني که نمي شناسي سر مي بري، آنگاه به من مي گويي: افرادي از قريش بودند؟!
اين جريان گذشت و پس از مدتي، فقر و نياز، آن پيرزن و شوهرش را، ناچار به شهر مدينه کشانيد و چون سرمايه و کسب و کاري نداشتند به جمع آوري سرگين مشغول شده و از اين طريق امرار معاش کرده و زندگي خود را مي گذراندند.
در يکي از روزها پيرزن عبورش بر در خانه امام حسن(ع) افتاد و در حالي که امام(ع) بر در خانه بود از آنجا گذشت و چون آن حضرت او را ديد شناخت، ولي پيرزن امام را نشناخت. در اين وقت امام حسن(ع) به غلامش دستور داد به دنبال آن پيرزن برود و او را به نزد وي بياورد.
غلام برفت و او را بازگرداند و امام حسن(ع) به او فرمود: آيا مرا مي شناسي؟
گفت: نه!
فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم!
پيرزن گفت: پدر و مادرم بقربانت!
امام حسن(ع) دستور داد هزار گوسفند براي او خريداري کردند و با هزار دينار پول همه را به او داد، و به دنبال آن نيز وي را به نزد برادرش حسين(ع) فرستاد.
امام حسين(ع) از آن زن پرسيد: برادرم حسن چه مقدار بهتو داد؟
عرض کرد: هزار گوسفند و هزار دينار!
امام حسين(ع) نيز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پيرزن دادند، و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبدالله بن جعفر فرستاد، و عبدالله از آن پيرزن پرسيد:
حسن و حسين(ع) چقدر بهتو دادند؟
پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دينار!
عبدالله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دينار به او دادند! و به او گفت: اگر از آغاز به نزد من آمده بودي، من آن دو را به رنج و تعب مي انداختم! يعني با پرداخت بيش از اين مقدار آن دو بزرگوار را در محذور اخلاقي و مشکل دچار مي کردم.

يک حديث از امام حسن مجتبي عليه السلام :
از امام حسن مجتبي عليه السلام سوالات متفاوت و گوناگوني شد که حضرت به همه آنان پاسخ دادند . از جمله سوالات :
زهد چيست ؟ فرمود : دل دادن به پرهيزگاري و دست کشيدن از دنيا .
حلم چيست ؟ فرمود : فرو خوردن خشم و خويشتن داري .
شرف چيست ؟ فرمود : نيکوکاري با فاميل و پذيرفتن جريمه ايشان .
شجاعت و مردانگي چيست ؟ فرمود : دفاع از پناهنده ، و پايداري در ميادين نبرد و جملهء حوادث ، و دليري به هنگام پيش آمد ناگوار .
سرافرازي چيست ؟ فرمود : در غرامت ببخشي و از گناه درگذري .
بزرگواري چيست ؟ فرمود : نگاهداري دين و آئين ، و خويشتن داري ، و نرمخوئي ، و دقّت در عمل ، و پرداخت حقوق ، و مهرورزي با مردم .
کرم چيست ؟ فرمود : بخشش پيش از درخواست ، و غذا دادن و سير کردن مردم در زمان قحطي .
پستي چيست ؟ فرمود : توجّه در ناچيز ، و دريغ از ناقابل .
فرومايگي چيست ؟ فرمود : کاستي در بخشش ، و دشنام و ناهنجاري در گفتار .
بلند نظري چيست ؟ فرمود : بخشش در خوشي و ناخوشي ( رفاه و تنگدستي ) .
تنگ نظري ( بخل ) چيست ؟ فرمود : آنچه را از مال که نزد توست شرف بنداري ، و آنچه را که بخشيده اي خسارت .
برادري چيست ؟ فرمود : برادري نمودن در سختي و راحتي .
نامردي ( بزدلي ) چيست ؟ فرمود : جسارت بر دوست ، و ترس از دشمن .
بي نيازي چيست ؟ فرمود : قناعت نفس به روزي مقسوم هر چند اندک باشد .
فقر چيست ؟ فرمود : حرص بسيار به هر چيز .
گشاده دستي و جود چيست ؟ فرمود : بخشش در حدّ توان .
کرم چيست ؟ فرمود : خويشتن داري در سختي و راحتي .
بي باکي چيست ؟ فرمود : روياروئي با حريفان .
قدرت چيست ؟ فرمود : سختگيري و نبرد با زورمندان .
خواري و ذلَّت چيست ؟ فرمود : ترسيدن به وقت راستي و درستي .
ناداني و نفهمي چيست ؟ فرمود : ستيز نمودن با فرمانده ات و آن کسي که بر آسيب تو قادر است .
برتري و مزيّت چيست ؟فرمود : بجا آوردن خوبي و صرف نظر از بدي .
دورانديشي چيست ؟ فرمود :صبر بسيار و مداراي با حاکمان و احتياط از تمام مردم .
شرف چيست ؟ فرمود : همراهي با برادران و نگاهداري از همسايگان .
ناکامي و محروميت چيست ؟فرمود : واگذاشتن نصيب و بهره ات وقتي به تو روي آورده ( پشت پا زدن به بخت و اقبال ) .
بي عقلي (سفاهت) چيست ؟ فرمود : پيروي فرومايگان و همراهي گمراهان .
درماندگي در گفتار چيست ؟ بازي با ريش و سرفهء [به عمد] کردن هنگام صحبت و گفتار .
شجاعت چيست ؟ فرمود : سازگاري با ياران ، و صبر و پايداري به هنگام عيبجوئي .
زحمت چيست ؟ فرمود : سخن در آنچه که به تو مربوط نيست .
ناداني و کم خردي چيست ؟ فرمود : ندانستن نفع و ضرر مالي و بي اعتنائي به آبرو .
پستي و فرومايگي چيست ؟ فرمود : همه چيز را براي خود خواستن ، و یاری ندادن همسر.