انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :پس اگر می خواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...
نویسنده :حضور 313


افسران - پس اگر می خواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...
افسران - پس اگر می خواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...

ماجرای گفتگوی دختر ۴ ساله شهید با رهبر


چند دقیقه ای از نهال غافل شدم و اصلا متوجه نشدم کجا رفته است. چون خیالم راحت بود 

که نمی تواند بیرون برود دنبالش نگشتم. محمد متین هم رفته بود در قست آقایان وتنها بود. 

با خودم گفتم بگذارم راحت باشند و خاطره خوبی از این جا برایشان بماند.

بعد از مدتی نهال برگشت، پرسیدم کجا بودی؟ گفت رفته بودم پیش حاج آقا من گمان کردم 

کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده، اصلا نمی دانستم منظورش از حاج آقا 

مقام معظم رهبری است. 

پرسیدم خب حاج آقا چی می گفت؟ 

گفت:« من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، 

به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ 

او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می دهی به من؟ 

گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر می خرم. 

من هم گفتم پس اگر می خواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»

آن جا به این حرف های نهال خندیدم و حتی تصورش را هم نمی کردم این گفتگو را 

با حضرت آقا انجام داده است. وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال 

در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می کند و ایشان هم می خندند. 

آن جا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است. 

عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ 

که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

از نهال پرسیدم آقا دیگر چه گفتند؟ 

گفت: حال تو و داداش ها را پرسید و گفت چرا برادر هایت را نیاورده ای؟... 

قند توی دلم آب شد. سرتا پای نهال بوسیدم که همچین سعادتی نصیبش شده است.