انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :شمشیر داموکلس (داستان کوتاه)
نویسنده :محمد.076



شمشیر داموکلس قبل از این‌که حدود قرن چهار قبل از میلاد به داستان‌های اساطیری یونان بپیوندد، در واقع افسانه‌ای با قدمت زیاد است. ریشه و منشأ بعضی حکایات را نمی‌شود دقیقاً مشخص کرد، ولی می‌توان گفت این حکایت برمی‌گردد به زمانی که انسان از آن‌جا که «انسان» است و خطاکار، نیاز به «دست بالای دست» را احساس کرده است.

داموکلس ، دانای خوش‌زبان و چاپلوسی بوده در دربار جبّاری به‌نام دیونیزوس دوم پادشاه سیراکوز در قرن چهارم قبل از میلاد خدمت میکرد. او ادعا می‌کرد که پادشاه، از نظر قدرت و صلاحیت ادارهٔ مملکت، واقعاً مردی خوشبخت و موفق است. این حرف به گوش پادشاه رسید. پادشاه به او پیشنهاد کرد که آن دو یک روز جایشان را باهم عوض کنند تا داموکلس بتواند خود شخصاً این خوشبختی او را تجربه کند. داموکلس هم با شتاب و اشتیاق بسیار این پیشنهاد پادشاه را قبول کرد. شامگاه در دربار مجلس شام و ضیافتی ترتیب دادند. داموکلس در آن مجلس از این‌که شاهانه از وی پذیرایی می‌شد احساس رضایت و شعف فراوان می‌کرد.

تنها در لحظات پایان شام و ضیافت بود که داموکلس متوجه شد شمشیر تیزی درست بالای سرش با تار مویی از دم اسب آویزان است. (در بعضی افسانه ها نقل شده که شمشیر در هوا شناور و در حال چرخش بوده) بلافاصله با دیدن شمشیر، طعم خوش غذا و لذت حضور پسرکان زیبا در دهان و نظرش از بین رفت و به‌قول معروف آنچه خورده بود در دهانش زهرمار شد! پس به سرعت و با دست‌پاچگی از جا برخاست و از پادشاه درخواست کرد به وی اجازه داده شود تا مجلس را ترک کند و در همان حال گفت که دیگر هیچ‌وقت آرزو نخواهد کرد که چنین خوشبخت باشد.
-------------------------------------------

عبارت مصطلح «شمشیر داموکلس» از این داستان اساطیری گرفته شده که مقصود از آن در مباحث معمولی سیاسی و اجتماعی عبارت است از یک خطر حادّ، یک تهدید دائمی که همیشه موجود است و هر حرکت و واکنشی را دچار مخاطره می‌کند.

شمشیر داموکلس مقم معظم رهبری بالای سر رژیم صهیونیستی:


-------------------------