انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :فاطمه (س) بعد از رحلت پدر
نویسنده :حریم قدس



2f4f4f;">‏فاطمه (س) بعد از رحلت پدر


800000;">1- مدت زندگی آن حضرت بعد از رحلت پیامبر (ص)


800000;">در این باره که فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پدر بزرگوارش رسول گرامی اسلام (ص) ، چه مدتی زندگی کرد و در چه تاریخی جان به جان آفرین تسلیم نمود، بین نویسندگان سیره و تاریخ اسلامی اختلاف سخن فراوان است.


800000;">برخی نوشته اند که آن حضرت بعد از رحلت پدر به مدت شش ماه زیست و سپس جان به جان آفرین تسلیم نمود. (48)


800000;">برخی زندگی آن حضرت را بعد از رحلت پدر چهار ماه نوشته اند. (49)


800000;">برخی نود پنج روز (50)


800000;">برخی به مدت سه ماه (51)


800000;">برخی به مدت هفتاد و پنج روز (52) هفتادو دو روز (53) هفتاد روز (54) ، شصت روز (55) و از همه کمتر به مدت چهل روز نوشته اند. (56)


800000;">ابوالفرج اصفهانی می نویسد: حضرت زهرا (س) بعد از پیامبر (ص) کمی زنده بود، بیشترین آن را شش ماه و کمترین آن را چهل روز گفته اند . اما آن چه ثابت است نقل سه ماه است که از ابی جعفر، محمد بن علی (ع) نقل شده است که حضرت زهرا (س) سه ماه بعد از پیامبر (ص) رحلت نمود. (57)


800000;">در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: حضرت فاطمه (س) بعد از پیامبر (ص) هفتاد و پنج روز زیست در این مدت دیده نشد که حضرت متبسم و یا خندان باشد و ... (58) در میان راویان شیعی دو نقل بیش از دیگر نقلها رواج دارد:


800000;">هفتاد و پنج روز و نود و پنج روز بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص)


800000;">2- اهانتها و برخوردهای ناشایسته


800000;">1-2- اقدام به آتش زدن خانه حضرت زهرا (س)


800000;">بعد از رحلت رسول خاتم (ع) گروهی در سقیفه جمع شدند و بعد از سخنانی چند به بیعت با ابوبکر آن را به پایان رساندند.


800000;">و گروهی دیگر به رهبری علی (ع) در خانه وحی و رسالت در پی انجام واجبات و تجهیز بدن پیامبر (ص) بودند.


800000;">بعد از دفن پیامبر (ص) آنان که با جریان سقیفه هم عقیده نبودند در بیعت حضرت فاطمه (س) به عنوان اعتراض به آن اقدام ، تحصن نمودند. (59)


800000;">بنا به گفته نویسندگان تاریخ اسلام متحصنان بیت فاطمه (س) بدین قرار بودند: عباس، عموی پیامبر(ص) ، عتبه بن ابی لهب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عماربن یاسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، ابی بن کعب، سعدبن ابی وقاص ، طلحه بن عبدالله و جماعتی از بنی هاشم و جمعی دیگراز مهاجران و انصار (60)


800000;">برخی از صحابه رسول خدا (ص) با بی اعتنایی به حریم اهل بیت رسول خدا (ص) به این خانه وحی یورش بردند و تهدید نمودند که این خانه را با اهلش به آتش می کشیم.


800000;">ما در این نوشتار تنها به ذکرگزارشهایی از بزرگان علمای اهل سنت و جماعت اکتفا می کنیم و خود چیزی بر این نقلها نمی افزاییم. چرا که ممکن است گفته شود که دیگران با حب و بغض ناروا سخن گفته اند.


800000;">سخن ابن قتیبه در این باره:


800000;">ابوبکر از هواداران علی (ع) که از بیعت با وی امتناع کرده و در خانه علی (ع) تجمع نموده بودند جویا شد.


800000;">عمر به همراه عده ای به آن سو رفتند، عمر پشت درب خانه علی (ع) فریاد زد که از خانه بیرون بیایید. آنان اعتنایی نکردند. دستور داد تا هیزم آوردند که خانه را به آتش بکشند. عمر گفت: سوگند به آن که جان عمر در دست اوست، این عده باید از منزل بیرون بیایند و گرنه خانه را با اهلش به آتش می کشم.


800000;">به وی گفته شد که فاطمه زهرا (س) در این خانه است، چگونه این خانه را به آتش می کشی؟ در پاسخ گفت: هر چند در این خانه فاطمه باشد، من خانه را به آتش می کشم.


800000;">چون فریاد عمر را شنیدند همه به جزء علی (ع) از خانه بیرون آمدند و با ابوبکر بیعت کردند.{ در این هنگام عمر کاری به کار علی (ع) نداشت.} چون که عمر گمان کرده بود که علی(ع) سوگند خورده است که تا قرآن را جمع آوری نکند ردا بر دوش نگیرد و از خان خارج نشود.


000080;">در این هنگام حضرت زهرا(س) دم درب ایستاده بود و فرمود که ما با گروهی ا ز شما که به بدترین وجه عمل کردید، عهد و پیمانی نداریم. زیرا جنازه رسول خدا (ص) را در خانه رها ساختدید و به آن چه مامور شده بودید عمل نکردید و حق ما را برنگردانیدید.


000080;">عمر به نزد ابوبکر رفت و گفت چرا ین شخصی که از بیعت با توامتناع می کند{علی (ع)}را دستگیر نمی کنی؟!


000080;">به دنبال این سخن عمر ابوبکر به غلامش قنفذ گفت:


000080;">برو علی رابه نزد ما فرا خوان. قنفذ به سوی علی (ع) رفت و درب خانه را کوبید وعلی (ع) فرمود که چه می خواهی ، وی گفت خلیفه رسول خدا تو را می خواند . فرمود برو و از قول من به او بگو خیلی زود رسول خدا (ص) را تکذیب نمودید. قنفذ برگشت و پیام علی (ع) را به ابوبکر رساند.


000080;">ابوبکر با شنیدن این پیام گریست. عمر گفت به این متخلف مهلت مده. ابوبکر بار دیگر قنفذ را برای فراخوانی علی (ع) به نزدش فرستاد و به وی گفت که به حضرت بگوید که خلیفه رسول خدا(ص) از تو می خواهد که تابعیت کنی.


000080;">قنفذ برگشت و این پیام را رساند. حضرت فریاد کشید و فرمود : سبحان الله ! ابوبکر آن چه که برای او نیست ادعا می کند! قنفذ برگشت و سخن حضرت را گوشزد نمود. ابوبکر بار دیگر گریست.


000080;">سپس عمر با عده ای حرکت نمودند تا این که به درب خانه حضرت زهرا(س) رسیدند و درب خانه را کوبیدند. به مجرد این که حضرت زهرا(س) سرو صدای آنان را شنید با آهنگ حزن انگیز و گریان فریاد زد: یا ابت یا رسول الله، ماذا لفینا بعدک من ابن الخطاب و ابن قحافه ، ای پدر و ای فرستاده خدا بنگر که بعد از تو از پسر خطاب، و ابی قحافه چه مصیبتهایی بر ما رسید.


000080;">وقتی که مردم صدا و گریه حضرت زهرا (س) را شنیدند، جملگی گریستند، به قدری که نزدیک بود قلبشان ذوب شود. و جگرهایشان از غصه بترکد.


800000;">اما عمر با گروهی ماندند و علی (ع) را از منزل بیرون آوردند و به نزد ابوبکر بردند و گفتند که باید با او بیعت آن حضرت فرمود که اگر بیعت نکنم چه میشود، گفتند به خدا سوگند گردنت را قطع می کنیم . حضرت فرمود: در این صورت بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) را کشته اید. عمر گفت اما بنده خدا آری ولی برادر رسول خدا، نه .


800000;">د راین جریان ابوبکر ساکت بود و حرفی نمی زد. عمر گفت آیا فرمان صادر نمی کنی که با تو بیعت کند؟ ابوبکر اظهار داشت که تا هنگامی که حضرت زهرا (س) در کنار او قرار دارد، من او را به چیزی مجبور نمیکنم.


800000;">علی (ع) ازنزد ابوبکر خارج شد و خود را به قبر رسول خدا (ص) رساند و با صدای بلند گریست و این آیه را خواند «ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلونین» (61)


800000;">سخن ابن عبدریه اندلسی


800000;">ابن عبدریه اندلسی در کتاب عقد الفرید در این باره می نویسد: از زمره آنان که از بیعت با ابوبکر ممانعت کردند علی، عباس، زبیر و سعدبن عباده بودند. اما علی ، عباس و زنجیر در خانه حضرت زهرا(س) متحصن شدند، تا این که ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد که آنان را از حالت تحصن خارج کنند و به او گفت که اگر آنان نپذیرفتد با آن جنگ کن.


800000;">پس عمر آتشی آورد تا این که خانه فاطمه زهرا(س) را به همراه آنان که در خانه تحصن کردند، به آتش بکشد. در این هنگام حضرت فاطمه(س) عمر را می بیند و می گوید : ای پسر خطاب آیا میخواهی خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت بلی (62)


800000;">سخن ابوالفداء


800000;">مورخ بزرگ اسماعیل ابوالفداء در کتاب تاریخیش می نویسد:


800000;">ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا این که علی (ع) و پیروانش را از خانه حضرت فاطمه (س) خارج کند و گفت که اگر آنان نپذیرفتند با آنان جنگ کن.