انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش
نویسنده :حریم قدس



تصویر مرتبطتصویر مرتبط
ff0000;">چهار کس نزد حضرت سلیمان (ع) آمدند که هر یک حاجتی داشتند:
000080;">1. اولی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مرا مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم. حضرت سلیمان قبول کرد.
000080;">2. دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
000080;">3. سومی باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند و مرا ناآرام کرده، دعا کن، تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد .
000080;">4. چهارمی آب بود، عرض کرد ای سلیمان، خدا مرا سرگردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می‌دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
 
000080;">سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف‌ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
 
006400;">add8e6;">خفاش گفت:
 
000080;">● یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
 
000080;">● اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مسافتهای بعید هلاک خواهند گردید.
 
000080;">● و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد،همه‌ی خلایق از او در بیم و هراسند، اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات رابر طرف کند.
 
000080;">● اما باد، اگر نَوَزَد خزان و بهاری معلوم نمی‌شود و حاصل‌ها نمی‌رسد. باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد.
 
000080;">سلیمان سخنان خفاش را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
 
000080;">● آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می‌سوزانم .
 
000080;">● باد گفت: از هم پاره پاره اش می‌کنم .
 
000080;">● آب گفت: غرقش می‌کنم .
 
000080;">● مار گفت: به زهر کارش سازم .
 
000080;">چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخواستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم ؟ خطاب از مصدر جلال الهی رسید که
 
000080;">(( هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید .پشت و پناه او باشیم.))
 
000080;">تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم. خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
 
000080;">● پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
 
000080;">● باد را مرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
 
000080;">● و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
 
000080;">● و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد ، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.[1]
 
000080;">نکات اخلاقی:
 
000080;">به فکر انجام تکلیف باشیم و حق را بگوییم، اگرچه به ضرر ما تمام بشود.
000080;">اگر خورشید و آب و هوا و ... هم با ما دشمنی کنند تا زمانی که خدا را داریم از هیچ نترسیم.
000080;">به علم و حکمت خدا اعتماد داشته باشیم و بدانیم که مصلحت ما همان است که خداوند مقدر فرموده است.
000080;">[1] انوارالمجالس ملا محمدحسین ارجستانی/ مجلس 1 / باب 10 / ص 260