0000cd;">زینبوار !
0000cd;">بسم رب الشهدا والصدیقین
همسر پاسدار شهید صادق عدالت اکبری می گفت : صادق وصیّت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. میگفت برای تشییعکنندههایش لبخند بزنم و قوّت قلبشان باشم. در مراسماتش به تأکید میگفت: «به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.» از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینبوار بایستم. خواست تا ادامهدهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنهای تأکید داشت. همیشه به من میگفت: «خانم! دعا کن یک جوری شهید بشوم که حتی ذرّهای از زمین را اشغال نکنم .»و من میگفتم: « نه من از خدا میخواهم که یک مزاری از تو برای من بماند.»
سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به کربلا رفتند من دو تا نامه نوشتم که یکی برای خودشان بود که گفتم در بینالحرمین روبه حرم حضرت اباالفضل(علیه السلام) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین(علیه السلام) بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمیخواند، اما نمیدانم چرا آندفعه نامه را خوانده بود.من در نامه شهادت صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: «آقا جان تو را به جان خواهرت زینب(سلام الله علیها) قسم میدهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادتِ ارج و قرب، واسطه شوی در نزد حق تعالی.صادق، پاره تنم ، در مسیر تو قدم گذاشته و به تو میسپارمش!آقا جان آرزوی شهادت در سر دارد آرزویی همچون برادرزاده شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرینتر از عسل است برایش.» صادق که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه برگشت خوشحال بود و گفت: «باور نداشتم که این گونه از ته دل برایم بخواهی تا شهید شوم.» من هم یاد گرفته بودم به جای تشکر به صادق میگفتم الهی شهید بشی و همنشین سیدالشهدا(علیه السلام). ایشان هم میگفت: «دعات قبول. ولی آخه من خودِ خدا رو میخوام.» شهید عدالت اکبری در وصیتنامه یک خطی خود نوشته است: سلام مرا به رهبرم امام خامنه ای برسانید و به ایشان بگویید از ایشان شرمنده ام ، چون یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم.
0000cd;">[ منبع: هفته نامه نه دی و بسایتwww.asr-entezar.ir ]
شادی روح مطهر این شهید بزرگوار
الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج»
یا زهرا سلام الله علیها