انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :زبان حال فطرس ملک
نویسنده :بهار
0000ff;">شاید اگر من 008000;">فطرس0000ff;"> نبودم، هیچوقت چشمم به جمال دلآرایت روشن نمیشد.
شاید اگر بالهای سپید من در آتش خشم خدا نمیسوخت، هیچ وقت لطافت دستهای تو را حس نمیکردم.
شاید اگر در آن جزیره دور افتاده، در پس تاریکیها، فریادزنان تو را صدا نمیکردم، هیچگاه توفیق درک حضورت را نمییافتم.
آه، میوه دل 008000;">علی و فاطمه0000ff;">؛ ff0000;">حسین0000ff;">! چگونه میتوانم عطر دل انگیز قنداقه بهشتی ات را فراموش کنم؟ چگونه میتوانم تصویر روشن نگاهت را از خاطر ببرم؟
یادش به خیر، چه روز مبارکی بود آن روز! چه ولوله ای بود در آسمان! انگار بهشت میخواست سقف بلند آسمان را بشکافد و به پابوس تو بیاید! انگار آسمان میخواست از شوق، هروله کنان، به طواف کعبه وجود تو برخیزد!
008000;">جبرئیل0000ff;"> هم با فوج فوج فرشتگان، لبخندزنان صلوات میفرستاد و تهنیت میگفت.
یادش به خیر، آن لحظهای که با بالهای شکسته و چشمان به اشک نشسته ام، بر شانه های فرشتهای نشستم و به سوی تو آمدم! یادش به خیر، آن لحظه که بالهای شکسته ام را گریه کنان بر قنداقه تو نهادم و خدا را به نام تو قسم دادم که مرا ببخشاید و شفاعت تو را در حقم بپذیرد!
یادش به خیر، آن لحظه که تو چشمهای زیبا و مهربانت را گشودی و من برای همیشه، در آسمان نگاهت چون کبوتری گم شدم.
ff0000;">اسلام علیک یا سفیته النجاه