انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :مینویسم از تو شادلین عزیزم.........
نویسنده :فاطمه 1


2f4f4f;">می نویسم مینویسم از تو تا تن خسته ی کاغذ من جا دارد

قریب به  چهل شب و چهل روز غریب و تاریک است

که تو با خاک هم آغوش شده ای و من چهل روز است

که از گرمای خورشید چشمان تو بی بهره ام.

 

بعد از تو هزاران بار باران بارید و من در هر کجا که یادی از تو بود

با گلبرگهای لطیف احساس پوشاندم تا مبادا آنرا بشوید

من نگذاشتم عطر وجودت از میان گلهای زندگیم پاک شود

چهل روز است که رفته ای و هر لحظه ی این چهل روز برای

من خاطراتت هزاران بار تکرار شده است

هر لحظه دلم برایت تنگ شده است و با تو هر لحظه دریاها سخن گفته ام

با اشک هایم با ناله هایم با آه های بی صدایم و آرام همچون روءیا با قلبم

از وقتی رفتی هنجره ام را با بغضی عظیم و آهی پر سوز پیوند زده ام

راستی من فهمیدم همان کبوتری که آفتاب نزده پشت پنجره ی اتاقم می آید

و با طنین بالهایش مرا به نیایش می خواند فرستاده ی توست

تا بدانم که هنوز دوستم داری چون می دانی که چقدر دوستت دارم

چهل شب است که نیستی و من هر شب تو را در ماه  احساس می کنم

باور می کنی من ماه را لمس کرده ام؟

 از وقتی که به چشم خود دیدم که آسمان برای بوسه بر قدومت به خاک افتاد