انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :گفتگو با معشوق
نویسنده :ندای فطرت



گفتگو با معشوق



رد میشدم از یه کوچه خلوت ، یه نوجوونی که تازه پشت لبش سبز شده بود داشت با تلفن حرف می زد. یه جوری محو اون ور خط بود که من هیچ چی، در ودیوار رو هم نمی دید. انگار فقط جسمش اینجا بود.



چی ها می گفت کاری ندارم، ولی یه چیز تابلو بود . طرف خیلی راه نمی داد و این کوچولو هم سعی می کرد گفتگو رو کِش بده و صحبت رو قطع نکنه. اگه اهل کاری گرفتی چرا !!



دو تا علت داره . یکی اینکه میخاست هم صحبتی محبوب رو و لذت وصال یار رو طولش بده. دوم میخاست مُخ طرف رو بزنه و راضیش کنه . کاری ندارم به اینکه اینجور عشق ها (تازه اگه عشق باشه و نفس و…نباشه، )خطرناکه



 ولی من بی اختیاریاد داستان حضرت موسی و گفتگو با محبوبش افتادم اونجایی که:



[... وخداوند پرسید: اى موسى در دست تو چیست ؟



موسی گفت: این عصاى من است. بر آن تکیه مى‏دهم . و با آن براى گوسفندانم برگ مى تکانم . و کارهاى دیگرى هم براى من از آن برمى‏آید.....]



وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى ، قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى…سوره طه  آیه ۱۸-۱۷



آره عزیز خوب متوجه شدی ، محبوب از موسی یک سؤال کرده ، توی دستت چیه؟ جواب یه کلمه است :”عصا”.



موسی بیچاره !! اونقدر محو اون ور خطه که به جای یک کلمه ، ۲۴ کلمه (۴ جمله) !!جواب داده ، تازه سیر هم نشده.



شما فکر میکنی چرا این جوریه؟!!


 http://blugh.ir/?p=415