آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
بانو...
پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۰۴ قبل از ظهر
[#7]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1762
حالت :
ارسال ها :
460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
433
اعتبار کاربر :
9440
پسند ها :
444
تشکر شده : 921
|
بانو! این چادر تا برسد بدست تو هم از کوچه های مدینه گذشته هم از کربلا هم از بازار شام...! چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند همه را از نزدیک دیده است... هذه امانتک یا فاطمه الزهراء.. چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد... نه فقط شبه عبایی مشکیست که به سر اندازی و خیالت راحت که شده ای چادری و محجوبه! چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد قاعده، رسم، شرایط دارد شرط اول همه اش نیت توست... محض اجبار پدر یا مادر یا که قانون ورود به دانشگاه نیست یا قرار است گزینش شوی از ارگانی یا فقط محض ریا شاید هم زیبایی، باکمی آرایش! نمی ارزد به ریالی خواهر... چادر مادر من فاطمه، شرطش عشق است عشق به حجب و حیا به نجابت به وفا عشق به میراث حضرت زهرا که برای تو و امنیت تو خاکی شد تا خیالت شود امروز راحت و آسوده گوهری سیلی خورد پهلویی شکست محسنی نامده بار سفرش را بست دخترکی شبی به عزای مادر نشست خون این سیل شهیدان همه اش بهر این چادر تو ریخته شده خواهرم حرمت این پارچه ی مشکی تو مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست یادگار یاس نیلی،حضرت زهراست نکند چادر او سرکنی اما روشت و منشت بشود عین زنان غربی خنده های مستی چشمک و ناز و ادا عشوه های ناجور به خدا قلب خدا می گیرد گر که مادر من فاطمه شاکی بشود به همان لحظه سیلی خوردن لحظه ی پشت در او سوگند خواهرم چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد خواهرم! من،پدرم ایل و تبارم همه ی دار و ندارم به فدایت حرمتش را نشکن... |
||
|