هر قدر او آرام و بیسر و صدا میرود و میآید و کارهایش را انجام میدهد، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی در مورد او، خیلی خبرها هست. آنها از او و سپاه تحت امرش میترسند و همین ترس سرآغاز خبرهای بعدی است، آنها او را تروریست میخوانند، بارها و بارها تحریمش میکنند، به او اتهام دخالت در امور سایر کشورها را میزنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف میکنند، او را متهم پرونده ترور رفیق حریری میدانند و سرانجام آنکه، آنها در کنگره امریکا، صریحاً و رسماً پیشنهاد ترور او را میدهند! شاید این همه تعارضات رفتاری و گفتاری برای قاسم سلیمانی تعجبی هم نداشته باشد.
و این البته همه آن چیزی نیست که در مورد او گفته میشود. روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش میدانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند».
شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟»
جایگاه تصور نشدنی سردار سلیمانی در تحلیلهای جهانی
زلمای خلیلزاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان درباره سردار سلیمانی میگوید: «همانقدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیریهای نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که میرفت ناآرامیهای آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»
روزنامه انگلیسی اضافه میکند:«قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه منطقه است، در سه سال گذشته کاهش نیافته است و در برخی از مولفهها، افزایش نیز یافته است. قدرت ارتباطهای سلیمانی طی هفتهها مصاحبه با مقامات عراقی مشخص شده است، برخی از مقامات عراقی او را ستایش میکنند. »
به گزارش روزنامه مذکور، گاردین آنگاه از قول صالح المطلک (از عناصر بعثی و مستخدم سازمان سیا که با استخبارات سعودی نیز همکاری میکند)، نوشت: «سلیمانی قدرتش را مستقیماً از آیت الله سید علی خامنهای میگیرد. تمام مقامات مهم عراقی سلیمانی را به شکل یک فرشته میبینند و با او رایزنی دارند.»
یکی از مقامات بلندپایه رسمی آمریکا میگوید: «او مانند قیصر سوزو هراس انگیز است، او همه جا هست و هیـچ جـا نیست.»
مارک گرچت به صراحت به نام سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرده بود: وی را باید بکشیم. او در این خصوص گفته بود: ق«اسم سلیمانی بسیار سفر میکند… تکان بخورید… تلاش کنید او را بکشید.»
«علی آلفونه» یک پژوهشگر در مرکز پژوهشی «آمریکن اینترپرایز اینستیتو» میگوید قاسم سلیمانی در سالهای جنگ ایران و عراق به عنوان فرمانده لشکر ۴۱سپاه پاسداران و به خاطر موفقیت عملیاتهای شناسایی و غافلگیرانه این لشکر در پشت خطوط دشمن به شهرت رسید. نقش وی تا حدی اهمیت یافت که ارتش عراق در برنامههای رادیویی خود به کرات از وی نام میبرد.
به گفته «رایان کراکر» سفیر سابق آمریکا در عراق، برای قاسم سلیمانی جنگ ایران و عراق هیچگاه پایان نیافت. هیچکس پس از سالها درگیر بودن در آن جنگ که شبیه جبهههای نبرد جنگ جهانی اول بود، نمیتواند تاثیرات آن را به فراموشی بسپارد. هدف استراتژیک قاسم سلیمانی یک پیروزی کامل بر عراق بود!
اما در هر صورت برخی غربیها او را ستایش میکنند. زلمای خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان دربارهاش میگوید: «بر خلاف نظر مقامات آمریکایی که سلیمانی را به جنگافروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیریهای نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که میرفت ناآرامیها گسترش یافته و پیامدهای وخیمی بویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»
روزنامه انگلیسی گاردین نیز در مورد قاسم سلیمانی تاکید میکند: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش میدانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند.»
«ژنرال سلیمانی» برای غربیها شبحی مرموز است که سایه وار در کمین دشمنان مینشیند و ناگهان چون صاعقه فرود میآید. این جنگاور تحت تعقیب آمریکا و اسراییل، برای فرزندان این آب و خاک همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که چشم به آزادی قدس شریف دارد.