آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
هستی به دنیای واقعی ام پیوست
یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۳ ۰۴:۵۸ بعد از ظهر
[#1]
|
||
عرض سلام وادب دارم خدمت شما
واقعیتش ما نیز رفتیم به سوی اویی که بنام محمدطاهامی شناختیمش ولی باور کنیدنامش درواقعیت زیاد فاصله ای با طاهایش نداشت راستی قمر خانم وامیر احمد هم بودند به پیشواز هم امده بودند.اخرین لحظات رسیدن به دوستی از تبار یاران منتظربود فاصله خیلی کم شده بود ولی صدای قلب کنار دستیم را می توانستی بشنوی هنوز یادم نمی رود که میگفت سینا اگرخودشان نباشند چه کنیم ،راستش به روایت دیگر.......این یک کلام را نتوانستم بنویسم چرا که همکنون در کنارم نشسته اند وما نیزبه رسم مردان ذلیل دوران نمی نویسیممردی را دیدم واقعا از تباریاران منتظر وخانمی که او رادرچت روم قمر مینامیدیم به پیشواز امده بود راستش دوروزی به رسم کنگرولنگر انجا بودیم البته بماند که محمد طاها زن ذلیلیش را انجا هم ثابت کرد وانقدر خانواده خوبی هستندکه بازدلم میخواهد بار دیگر نیز بسویشان برویم ...ومی توان محبت را ازاین خانواده یاد گرفت که تمام حرفشان وسکناتشان با محبت همراه بودخانه خانه ما بود میزبان ومیهمان مفهومی نداشت تا انجایی که میز تنیس در خانه برپا شد ودر یکی از اتاقها مسابقات تنیس گذاشتیم به ما خوش گذشت ،بچه ها اینجا ودر این روم انسانهایی هستند به سادگی عشق که یکی از انها نیز درمسیر دنیایی مان پذیرایی ما بود ان شاالله که در قیامت نیز در بهترین جای بهشت پذیرای ما باشند الان محمد طاها می گه من دیگه به این چت روم نمیام...ههههه
البته نترس اقا محمد طاها داداش گلم من منتظرت هستم حتما بیای خونه ما هر کسی از بچه خواهان است ما به خانه شان برویم همین الان به من بگوید حتما در مسافرتهای بعدی لحاظ خواهم کرد (سریع بیان توی نوبت از این سورپرایزها برای کمتر کسی دارما)
بچه های مشهد نترسین نوبت به شما هم خواهد رسید بخصوص این علی اقا که به کسی روی خوش نشون نمیده
ویرایش ارسال توسط : سینا24
در تاریخ : یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۳ ۰۵:۰۱ بعد از ظهر |
|||
|