آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۰۳ بعد از ظهر
[#28]
|
||
اومد پیشم گفت: خیلی دلم گرفته. روضه میخونی؟؟؟شاید دیگه فرصت نباشه!! گفتم! برو شب عملیاته! خیلی کار دارم!! رفت و با دوستش برگشت! اصرار که فقط چند دقیقه!! خواهش میکنم. 3تایی نشستیم گفتم:چه روضه ای؟ گفت:دلم هوای عباس کرده! منم شروع کردم! ای اهل حرم میر علمدار نیامد.علمدار نیامد! سقای حرم سید و سالار نیامد.علمدار نیامد! کلی وقت با همین2بیت گریه کردند.رهاشون کردم ب حال خودشون! عملیات با رمز یا ابالفضل العباس شروع شد. بیسیم زدم وضعیتشو بپرسم گفتند:چند لحظه قبل شهید شد با دست بریده و نارنجک به دست ! |
|||
|