انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » بازی و سرگرمی » صندلی داغ » نمایش پست: مهمان ویژه صندلی داغ: «شبگرد عاشق»


نمایش موضوع به شکل عادی
اطلاعات نویسنده
مهمان ویژه صندلی داغ: «شبگرد عاشق»
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۴:۰۰ قبل از ظهر [#6]
بانو
شماره عضویت : 1143
حالت :
ارسال ها : 125
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 113
اعتبار کاربر : 1102
پسند ها : 174
تشکر شده : 147



نوشته شده توسط : بلاغ مبین »
سلام به خانم شبگرد عاشق..خوبین خوشین...میبینم که اومدین صندلی داغ

سلام جناب بلاغ مبین ممنونم خوب باشید

میبینم که نیت هایی که برای من داشتین وقصد سوزوندن واین حرفا الان سر خودتون میخاد پیاده بشه...

من نیتم خیر بود .... اما کسی نمیتونه منو بسوزونه

اولین سوال-اگر قدرت داشتی کشیده آب داربزنی تو زندگیت اون کیه؟لطفا با دلیل

قدرتشو که دارم ولی دلم نمیاد کسی رو بزنم (فقط یه بار یکی از دوستام رو زدم که اشک تو چشاش جمع شد دلم آتیش گرفت خداییش چون خیلی دوسش داشتم و خیرش رو میخواستم زدمش )

2- چرا قانونه صندلی داغ و کسی رعایت نمیکنه وشونصتا سوال میپرسن؟

خب باید یکی و از یه جایی شروع کنه ..... وقتی شما که نفر اولید میاید اون همه سوال می پرسید بقیه هم دنباله رو شما میشن شما کم می پرسیدید تا بقیه هم یاد بگیرن

3-یه بیوگرافی مختصر و مفید تا حد امکان از خودتون؟

من تیام ، امال ، شبگرد عاشق ، ..... ،...... ، ...... ، و ........ هستم 28 ساله از بوشهر رشته تحصیلی مددکاری قضایی در حال حاضر در مقطع کارشناس هستم و ازورزشکاران قهرمان کشوری در رشته دو میدانی

4-اگر قدرت داشتی یکی از مسئولین رده بالای سیاسی کشور رو عوض کنی چه کسی رو عوض میکردی؟

اصلا از سیاست و شخصیت های سیاسی خوشم نمیاد و هیچ کدوم رو نمیشناسم

5-یه جوک خیلی خنده دار بگین دور همی بخندیم؟

* یارو با زنش میره شکار ، شب که میشه چادر میزنن ، یارو نصف شب زنش رو بیدار میکنه ، زنه میگه  : خیر باشه ؟؟ شوهره میگه :  توی آسمون چی میبینی ؟؟ زنه میگه : ماه و ستاره . شوهره میگه معنیش چیه ؟ ؟ زنه میگه عشق ، عاطفه دوس داشتن ؛ شوهره میگه : جون عمیت پاشو چادر رو دزدیدن

*پلیسه به یارو میگه : گواهینامه داری ؟؟ طرف جواب میده ، بزار داشبورد رو ببینم شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته

* یارو بعد از سه سال یه پازل رو کامل میکنه ازش می پرسن فکر نمیکنی خیلی طول کشیده ؟؟؟؟ میگه : نه رو جلدش نوشته پنج تا هفت سال

جک های با حالی بلدم ولی واسه سن تو خوب نیست به همین ها اکتفا کردم


شیش-یه خاطره ی خیلی گریه دار بگین دور همی گریه کنیم؟

بدترین خاطره ام مال زمانیه که یه دونه عموم  توی دو ماه سرطان تمام وجودش رو فرا گرفت و لحظه ای که توی بیمارستان رفتم بالای سرش از پرستار پرسیدم عموم کدوم یکی و بهم نشونش داد و ایقد چهره و هیکلش تغییر کرده بود که با دیدنش داغون شدم و خورد شدم و هیچ زمانی نیست که اون لحظه و اون منظره از ذهنم پاک بشه و دقیقا یه ماه بعدش بابام سکته مغزی کرد و حافظش رو از دست داد و دو سه ماه بعدش پسر هفده ساله خواهرم فوت کرد و دقیقا یه ماه بعدش دایی عزیزم از خونه ای که تازه ساخته بود پرت شد پایین و فوت کرد بدترین روزهای عمرم اون روزها بود که لحظه ای اشک از رو چشام پاک نمیشد و شرایط زندگیم ایقد سخت شده بود که غیر قابل تصور

7-فلسفه ی زندگی چیه؟

در جواب این سوال فقط این به ذهنم میرسه   
* زندگی بافتن یک قالی است /نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی /نقشه را اوست که تعیین کرده / تو در این بین فقط میبافی / نقشه را خوب ببین / نکند آخر کارقالی زندگیت را نخرند *


هشت-گناه حضرت آدم چی بود؟

گناهی نداشت بیچاره

نه-گناه حوا چی بود؟

اون که دیگه هیچ گناهی نداشت

10-ما چرا باید تاوان گناه آدم و حوا رو بدیم؟

کدوم گناه آخه گیر دادی به این بیچاره هااااااا خوبه وقتی خودت مردی بشینن پشت سرت حرف بزنن ؟؟؟؟؟ خب حرف نزن دیگه واااااااااا

11-به چه جمله ای بیشتر از همه اعتقاد دارین و بهش عمل میکنین؟

یه جمله هست که من خیلی دوسش دارم و رو آینه نوشتم و روبروی خودم دارمش و همیشه تکرارش میکنم که یادم بمونه که وقتی خودم رو بسپارم به خدا و تلاش خودم رو کنم خدا خودش بهم راه رو نشون میده و منو به مقصد میرسونه
و اما اون جمله اینه     * من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم ، من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب ، فرمان دست من بود و سر دو راهی ها دلهره مرا میگرفت ، تا اینکه جایمان را عوض کردیم ، حالا آرام شدم و هر وقت از او می پرسم که کجا میرویم ؟ بر میگردد و با لبخند می گوید : تو فقط رکاب بزن . *


اینم یه  جمله دیگه هست که سالهای سال است که سرلوحه کار خودم قرار دادم و خیلی دوسش دارم و اون اینه ( هیچ چیز از دست نرفته و همه چیز در دست ماست تو جسور باش و مایوس نشو مالک همه چیز خواهی شد . )

12-یه جمله ی فلسفی ؟

  *   دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند ، از گوشه بامی که پریدم .... پریدم .

*   آدمی اگر بخواهد فقط خوشبخت باشد ، به زودی موفق می گردد...

ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است ...

زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه که هستند تصور می کند ....!



13-معنی سوختن یعنی چی؟

سوختن زمانی است که باعث باختن توی زندگیت کسی باشه که هیچ وقت طاقت دیدن یه لحظه ناراحتی و اخمش هم نداشتی

14-با این کلمات جمله بسازین -

من-همراه اول- پارک -ایرانسل-غاز-خریدم-تخم مرغ -تابه-گذاشتم-رفتم-بودید-نبودم-اومدید

من که خونه نبودم شماها اومدید و دور همی اون غاز که من خریدم رو شکم گرفتید و با چه اشتهایی خورید ، من که اومدم با کلی ظرف نشسته روبرو شدم و غاز از فریزر پریده ، از گرسنگی تابه رو با عصبانیت روی  اجاق گاز گذاشتم و یه تخم مرغ توش شکوندم اینم که خراب بود ، عه عه عه ، رفتم تو اتاقم و خواستم بهتون زنگ بزنم که بی مروتاااااا خوب نبود شما که خونه ما بودید و اون همه غذا هم درست کرده بودید یه خورده از اون غذا برای من میزاشتید که دیدم خط ایرانسلم شارژ نداره با همراه اول هم خواستم زنگ بزنم اونم شارژ نداشت هیچی دیگه طبق معمول همیشه یه گرجه خورد کردم و با نون و اشک خوردم

15-عطر مورد علاقه؟

wood     و   chemystery      و  اسپری love    و   لوسیون ها رو زیاد استفاده میکنم مخصوصا robee خیلی دوس دارم این ها رو در حال حاظر دارم ولی حقیقتش وود رو کم استفاده میکنم دلم نمیاد آخه گرون خریدمش گاهی وقتا یواشکی در کمد رو باز میکنم یه کم ازش میزنم و دوباره در کمد رو قفل میکنم و کلیدش رو برمیدارم که دور از دسترس باشه

شونزده-گل مورد علاقه؟

همه گل ها رو بسیاررررررررر دوس دارم شقایق و رز و یاس رو بیشتر از بقیه

17-دلتون برای کی و چه کسی و برای چی تنگ شده از همه بیشتر؟

دلم برای ماه رمضون های بچگیم وقتی بارون میومد و سحر که بیدار میشدیم هنوز خواهر برادرام ازدواج نکرده بودن برای سبزی پلو با ماهی که مادرم برای سحری درست میکرد و میزاشت رو بخاری نفتی که تا سحر دم بشه و عطرش تا هفت خونه اون ور تر میرفت  ، و برای دوستای گلم توی دوران دانشگاه و دبیرستان و برای خیلی خوشی هایی که الان نمیتونم داشته باشمشون به خاطر یه سری شرایط

هیجده- یه خاطره از سفر راهیان نور که خیلی خنده دار باشه اگه دارین بگین؟

قرار بود این خاطره رو بعد از اینکه از اردو برگشته بودم توی انجمن بزارم ولی دیگه جور نشد و حالا که موقعیتش پیش اومده براتون تعریف میکنم  ، ( همه گفته هام حقیقت داره و به دور از شوخی برام پیش اومده بود همچین چیزی )


* حمله عراقی ها به امال *
شب اول هنگامی که به سمت اردوگاه در حرکت بودیم آقای .... در مورد زمان جنگ و (مارد ) همین اردوگاهی که قرار بود بریم برامون تعریف میکرد .
به اردوگاه رسیدیم منزه زودتر از همه وارد خابگاه شد و اول از همه برای من بهترین جا که کنار پریز برق باشه و کنار کمد دیواری و خلاصه همه چی تموم باشه گرفت منم که از دو شب قبل همش در رفت و امد به شیراز بودم واسه معالجه چشم پدرم و خواب به چشام نیومده بود تشنه یک ساعت خواب ، به منزه گفتم تا قبل از اینکه شام بدن من یه چرت کوچولو بزنم بیدارم کن ، خلاصه منزه عزیزم هم تخت رو برام آماده کرد و ملحفه های خودم رو از کوله در اورد و جایگزین ملحفه های تخت کرد ، همه چیز برای یه خواب راحت آماده بود ، به رخت خواب رفتم و چشم هام رو که روی هم گذاشتم خواب مرا با خود برد ، خواب نگو ، ورود به بهشت بود انگار همه دنیا رو بهم داده بودن ، لحظه به لحظه این خواب شیرین و شیرین تر میشد که صدایی تو گوشم پیچید ، داشتم از ترس میمردم ، نمیدونم خواب میدیدم یا بیدار بودم ، بهشت و رویای من داشت به جهنم تبدیل میشد ، خوب گوش دادم ، درست بود حمله کرده بودن ، خدای من صدای بیسیمشون میومد نزدیک بود ایست قلبی بدم ، میترسیدم چشمام رو باز کنم ، نفس هم دیگه نمیکشیدم ، پیش خودم میگفتم هیچی نگم نفس هم نکشم تا فکر کنن من مردم و کاری باهام نداشته باشن تو همین اوضاع بود که یکی دستم رو گرفت و تکونم داد ، خدااااااای من مرگ رو جلو چشام دیدم گفتم دیگه مقاومت فایده نداره باید چشام رو باز کنم ، دوباره صدای بیسیم اومد ، نه من خواب نبودم و عین واقعیت بود ، مردی داشت با عصبانیت و به فارسی حرف میزد ، گفتم واااااای عراق با این همه حمله ای که بهش میشه چقد جون داره این همه پیشرفت کرده داره به زبان فارسی روان صحبت میکنه ، از ترس یه جیغ بلند کشیدم ، میترسیدم چشام رو باز کنم  که یه هو صدای منزه و زهرا دو تا از دوستای صمیمیم رو شنیدم که پشت سر هم صدا میزدن امال امال با گریه چشام رو باز کردم و گفتم بهمون حمله کردن ؟ ؟؟؟ هر دو مات و مبهوت بهم نگاه کردن و یک صدا گفتن حملههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونستم چی بگم زبونم بند اومده بود
یه هو دوباره صدای بیسیم اومد همون مرد بود داشت خانم سرپرست گروه رو صدا میزد سرم رو با گیجی و منگی برگردوندم دیدم خانم .... سرپرست گروه بیسیم به دست بالای سرم ایستاده و میگه امال تو رو خدا هزیون نگو پاشو بریم دختره مرد ، گفتم کدوم دختر ؟ چی شده ؟ کجا بریم ؟
گفت : خانم .... مسموم شده حالش خیلی بده بلند شو می خوایم ببریمش بیمارستان
اینجا بود که فهمیدم چی شده ....
با صدای بلند داد زدم تو بودی دیوونه فکر کردم عراقی ها بهمون حمله کردن یه هو سه تایی گفتن چی ؟ من شروع کردم به تعریف کردن جریان ، اینجا بود که منزه و زهرا و خانم سرپرست سه تایی افتادن رو تخت من و از خنده اشکشون در امده بود و دیگه مریض رو فراموش کرده بودن ،  یه هو صدای بیسیم در اومد اقای ..پ... داشت میگفت کجایید مریض رو بیارید بیرون تا کی دم در منو معطل میکنید .... وااااای خدای من مگه کسی میتونست بلند شه جواب اینو بده ، مگه میتونستیم مریض رو ببریم از خنده روده بر شده بودیم .


نوزده -ارزش انسان ها به چیه؟

از صمیم  قلب همدیگه رو دوس داشتن و به هم محبت کردن و احترام گذاشتن

20-شخصی که دوسداشته باشین به دیدارش برین کیه؟

الان فقط وفقط میخوام باران عشقققققققققققققققققققققققققققققققققق رو ببینم ،  بیشتر از هر وقتی مشتاق دیدارش هستم دلم براش بال میزنه نمیدونم چطور خودم رو بهش برسونم ای خداااااااااااا

21-آخرین بار کی خندیدین؟

من همش در حال خندیدن هستم

22-آخرین بار کی دعوا افتادین و کتک خوردین؟

دعوای فیزیکی نداشتم ولی کلامی این روزا بدجور درگیرشم

23-غذای مورد علاقه؟

همه غذاها رو دوست دارم غیر از خورشت بامیه و همبر و کالباس و سوسیس و از این قبیل

24-دنیا چه رنگیه از نگاه شما؟

رنگا رنگ

25-چرا دخترا شرایط ازدواج رو برای پسرا سخت میکنن؟

چون با سختی انسان ورزیده تر و مقاوم تر میشه و زندگی مشترک هم نیاز به یه فرد قوی داره که وسط راه جا نزنه ،
ببینید فرضا شما یه بیل که اصلا هیچ کاری باهاش انجام نمیدن رو در نظر بگیر و یه بیل که همیشه باهاش کار میکنن و سختی کشیده است ، اون بیل که  باهاش کار نمیکنن بعد مدتی زنگ میزنه و اصلا بدرد نمیخوره و ارزش نداره ولی اون بیل که زیاد کار کرده و سختی ها رو هموار کرده لبه سیقلی تر و براق تری داره و خیلی برای کندن زمین تیز تره و کار کردن باهاش راحت تره و همه میپسندنش ، پس مرد هم باید سختی بکشه تا برای هموار کردن موانع زندگی اماده باشه و وسط راه جا نزنه و اینده خوبی رو برای خودش و فردی که قراره باهاش زندگی کنه بسازه


بیست وشیش-آخرین کتابی که خوندی؟

کتاب   * میتوانی و باید همه چیز را تغییر دهی وقتی همه چیز تغییر میکند *

27-قبل اینکه به سوالای من جواب بدین مشغول چه کاری بودین؟

طبق معمول هر دو هفته یه بار یا بعد از امتحان همیشه میرم تو کار تمیز کاری مشغول لباس و ملحفه و روبالشی شستن بودم

بیست و هشت-بهترین پستی که تو انجمن خوندین چی بود؟

بیشتر خوشم از پست هایی میاد که خاطراتشون رو به طور طنز بیان میکنن ( مثل اینایی که پونه تعریف میکنه )

بیست و نه-بدترین پستی که تو انجمن خوندین چی بود؟

وقتی بچه ها پست هایی رو میزارن که با هم کل  کل میکنن و بیخودی به هم تیکه میپرونن انگار دشمن خونی هم هستن  از این جور پست ها خیلییییی بدم میاد

30-بهترین دوستاتون توی روم یاران؟

منزززززززززززززززززه - نازنین زهرا - باران عشق - هستی - ترنم باران  - پلاک (وروجک من ) - باران 313 - ابجی قمر گلم - پونه - صدفی گلم - فاطمه 1 - هدی -مبشره -و خیلیییییی از بچه های قدیمی دیگه با بیشتر دخترا دوستم و باهاشون بگو بخند دارم

31-چطور با روم یاران آشنا شدین و توسط چه کسی؟

مدتی بود منزه و نیایش بهم میگفتن همچین جایی هست و بیا ولی من زیاد از این فضا ها خوشم نمیومد و گرفتاریم خیلی زیاد بود و نمیومدم تا اینکه یه روز رفته بودم خونه منزه اینا دیگه هیچی منزه برای بار اول گذاشت رایگان با سیستمش بیام تو روم و با چند تا از بچه های روم حرف زدم و با محیطش اشنا شدم و خوشم اومد و تا شب اونجا نشستم و چت کردم و وقتی که خوووووووووووب معتاد شدم منزه منو از خونشون پرت کرد بیرون و گفت برو پی کارت عملی الان هم بخاطر اعتیادم مدت هاست که منو تنها گذاشته و رو قلبم پا گذاشته به این میگن دوست نا باااااااااااب

32-بهترین دوست؟

دوست های خوب زیااااااااااااد دارم تا دلت بخواد همشون بهترینن

33-مونس و غمخوار؟

فقط    خداااااااااااااااااااااااااااااا

34-مادر؟

جونم براش در میره ( لطیف ترین آفریده خداوند )

35-پدر؟

اینم حاضرم براش بمیرم ( کوه درد ولی دم نمیزنه و سکوتش منو بیچاره کرده )

سی و شیش-برادر؟

تکیه گاه ، رفیق - مررررد - همدم خواهر - وجودش واسه خواهر خیلی با ارزشه خیلییییییییییی

37-بزرگترین آرزوی شبگرد عاشق؟

بزرگترین آرزوم اینه که توی این شبگردی ها به معشوق و معبودم برسم و ایقد توی عشقش ثابت قدم و استوار باشم که حتی برای لحظه ای به بزرگیش  شک نکنم

3و هشت-آرزوی محال شبگرد عاشق؟

آرزوی محالی ندارم چون ایمان دارم خدا هست پس دگر غصه چراااااااااااا

40-آرزوهایی که به تحقق پیوستن؟

خیلیییییییییییییییییییی زیادن چند تاش رو برات بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

41-اص.لا آدم خوش شانسی هستی یا کم شانس؟

اووووووووووم ، فکر کنم خوش شانس باشم ، البته گاهی پیش میاد که بگم ای بخت سیاه من دیدی بد شانسی اوردم ، ولی فکرش رو که میکنم از شانس و اینا نیست فقط خودم در اون مواقع کوتاهی کردم

42- چرا خانوما دوبل پارک و یاد نمیگیرن؟

خدای من شاهده که ایقد خوب دوبل پارک میکنم که همه مرد ها انگشت به دهن میمونن امتحان شهری که میدادم سه بار پارک دوبل ازم خواست و درست انجام دادم و با همون اولین بار امتحان دادن قبول شدم و گواهینامه گرفتم

43-نظرتون در مورد این جمله : کارد بخوره شکمت..بترکی هعی...

منو یاد خامه عسل میندازه
خدا ازش نگذره منم نمیگذرم یه شب یا نامروت  گفت دلت بسوزه دارم خامه عسل میخورم  منم شام نخورده بودم ایقد دلم خواست ولی تو خونه خامه عسل نداشتیم هنوزم یادم نرفته و دلم میخواد ای کارد بخوره به شکمش ، بترکه ایشالله


44-اصل 110 قانون اساسی چی میگه و به چه کار میاد؟

اوه اوه اوه ایقد که از این درس قانونه بدم میادااااااااا بدبختی هر ترم هم باید یه چیزایی از این حقوق لعنتی پاس کنم لحظه ای که سر کلاسش میشینم انگار اجل رو نفسم نشسته

45-تو انتخابات ریاست جمهوری دوره ی قبل به چه کسی رای دادین؟

اصلا رای ندادم شناسنامه و کارت ملی م گم شده بود

چهلو شیش- طرفدار چه جناح سیاسی هستین؟اصلا سیاسی هستین؟

عرض کردم خدمتتون که از سیاست بدم میاددددددددد شدیدددددددددد

47-شیرینی مورد علاقه؟

کلا زیاد فرقی برام نمیکنه شیرینی خاصی رو زیاد دوس ندارم
اما پولکی هایی که ابجی باران عشق وقتی رفته بودم خونشون بهم داد و هنوزم یه کوچولو ازشون دارم و کم کم میخورم که تموم نشه خیلی خوشمزه هستش اووووووم


چهل وهشت -اموزش یه غذای بوشهری؟

حوصله آموزش دادن رو ندارم شاید در روزهای آتی اموزش دادم امشب که نت لعنتی بدجور داره با من تا میکنه حالم رو گرفته از بس قطع و وصل میشه

چهل ونه-فلافل چیه؟چرا جدیدا انقدر زیاد شده؟

فلافل هم یه نوع ساندویچ هستش که از نخود چرخ شده تهیه میشه و شهر ما  خیلی استفاده میشه و ارزون قیمت و خوشمزه هستش مخصوصا فلافل های جاسو عرب که سر فلکه دکه داره من یکی از مشتریای همیشگیشم

50-اصل 31 قانونه اساسی چی میگه؟یکم توضیح بدین لطفا؟

عرض کردم اسم این قانون ها رو پیش من نیار کلاس دانشگاه کمه اینجا تو افتادی به جونم عه

51-دعای مورد علاقه؟

زیارت عاشورا - حدیث کسا - زیارت امین الله - دعای عهد - کلا همه دعا ها رو خیلیییییییییییی دوس دارم و بهم ارامش میده ولی ارزوم اینه که یه روزی توی حرم امام حسین زیارت عاشورا بخونم

52-از چه کاری بدتون میاد؟

کلا بیکاری رو دوس ندارم دلم میخواد همیشه در جنب و جوش و شیطونی کردن و سر به سر این و اون گذاشتن باشم

53- از چه کاری خوشتون میاد؟

از اینکه من و پرپروک سر به سر منزه و نیایش بزاریم و بخندیم و مثل سابق بریم کافی شاپ ویه دونه آب انار ملس سفارش بدیم با چهار تا نی و اونوقت سر تو سر هم بزاریم و تا ته اب انار رو سر بکشیم که صدا از نی ها بلند شه وشب ها بریم  گلزار شهدای گمنام و تا دیر وقت اونجا باشیم و تا دلمون وا نشده بر نگردیم خونه خیلیییییییییییی خوشم میاد
راستی سوتی های پرپروک و مادرش توی گلزار شهدا دیگه اخرشه


54-چه حیوونی رو دوست دارین بکشین؟

خاک به سرم دلم نمیاد حیونی رو بکشم
بزار یه خاطره براتون تعریف کنم یه بار وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم از درخت نخل توی حیاط بالا رفتم و همون جا دونه دونه خارک میچیدم و میخوردم یه دونه بز هم داشتیم زیر این درخت بسته بودیمش همین طور که من خارک میچیدم و میخوردم رطب های درخت میریخت زیر و این بز هم از این رطب ها تناول میفرمود و من اصلا به این موضوع توجهی نداشتم تا اینکه سیر شدم و از درخت پایین اومد وعصر بود که بز بیچاره از دلدرد صداهای عجیب و غریبی از خودش در می اورد تا شب حالش لحظه به لحظه وخیم تر میشد که  بابام و مامانم و داداش بزرگم وزنش که رفته بودن خونه عموم اومدن رسیدن،،،یه هو بابا که بز رو دید گفت این چشه منم میخواستم زرنگی کنم که دردش رو میفهمم از چیه پریدم جلو و قضیه رو تعریف کردم بابام هیچی نگفت و رفت یه مشت دارو محلی درست کرد و خورد این بز بیچاره داد اما افاقه نکرد وااااای اگه بدونید این بز چه ناله هایی میکرد تا ساعت سه شب داداشم بالا سرش نشسته بود و دارو بهش میداد و هر ناله ای که اون میداد داداشم میگفت حناق بخوری دختر،  دردی بخوری دختر ، زهرت بشه دختر مرض بگیری ورپریده و همین جور با ناله های این بز گریه میکرد
خلاصه هیچی دیگه ساعت سه و خورده ای بود که بز بیچاره جان به جان افرین تسلیم کرد


55-این همه اسم چرا شبگرد عاشق؟

یه جورایی جواب این سوال رو توی بزرگترین ارزوم دادم

فعلا همینارو جواب بدین لطفا تا سری بعد

 


ویرایش ارسال توسط : شبگرد عاشق
در تاریخ : چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۴۷ قبل از ظهر

گزارش پست !






انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 01:40 پیش از ظهر