آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
مهمان ویژه صندلی داغ: «شبگرد عاشق»
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۴:۱۶ قبل از ظهر
[#7]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1143
حالت :
ارسال ها :
125
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
113
اعتبار کاربر :
1102
پسند ها :
174
تشکر شده : 147
|
نوشته شده توسط : mohadeseh » سلام به خواهرعزیزم سلام جونم خوب بریم سراغ سوالا: بفرمایید در خدمتم 1:هیجان انگیزترین کاری که کردی؟ یه بار توی خوابگاه یه تیم از یکی از شهرستان های استانمون اومده بودن واسه اعزام به مسابقات کشوری ما هم توی اردو بودیم خلاصه این دخترا از ساعتی که اومدن آهنگ گذاشته بودن و حرکات موزون و شب و روز رو از ما گرفته بودن ما هم که توی اردو بودیم هر روز صبح و عصر تمرین داشتیم و خورد و خسته که میرسیدیم خوابگاه و میخواستیم استراحت کنیم اعصاب برای ما نمیزاشتن این دخترا یه روز بعد از تمرین با دو تا از دوستام رفتیم یه عروسک فروشی حالا پول درست و حسابی هم نداشتیم از اون دو تا هر چی موجودی داشتم رو گرفتم و رو هم کردیم و یه مارمولک خریدم که وووووی خودم چندشم میشد دست بگیرم از بس یه جوری بود خیلی تکوت میخورد ، خلاصه رفتیم خابگاه ظهر بود برامون نهار اوردن و میخواستیم بخوریم که یه چیزی به ذهنم رسید رفتم در اتاق این دخترا در زدم پشت دری گفتن کیه گفتم من از بچه های اتاق بغلیتون هستم غذا برامون اوردن نمک نداره شما نمک دارید به ما بدید گفتن اره یکی از این دخترا اومد دم در که به من نمک بده به من که سلام کرد و دست داد من مارمولکی که تو دستم بود رو وقتی که باهاش دست دادم توی دستش جا گذاشتم یه لحظه دستش رو که عقب کشید و مارمولک رو توی دست خودش دید یه جیغ بلند کشید و افتاد رو زمین آیییییییی لحظه دیدنی بود ایقد خوشم اومد که حالشو گرفتم ، خدایا از بس خندیدیم که دلم میخواست بترکه همین موضوع باعث دوستی ما شد و الان پنج ساله که با هم دوستیم و همه اون دخترا با خوانواده هاشون با من رفت و امد دارن . 2:بهترین تجربه درزندگیت ؟ تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که هر کسی ارزش دوستی با من رو نداره و نباید به همه گرگ های ادم نما اعتماد کنم که بسیاررررررر تعدادشون هم روز به روز در حال افزایشه 3:وقتی ناراحت وعصبانی میشی چه کاری بهت ارامش میده؟ با خدا حرف بزنم - گریه کنم - نقاشی بکشم - دلنوشته بنویسم - یکی رو ارایش کنم - برم توی خیابون و قدم بزنم و دوستای عزیزم منزه و پرپروک و نیایش رو ببینم - برم گلزار شهدای گمنام - با دوستام برم کافی شاپ و شیطونی کنم و سر به سر این و اون بزارم . 4:خودتو تو یه کلمه توصیف کن. یک کلمه نمیشه بسیارررررررررررر شیطون - زودرنج - احساساتی - خنده رو - بیش فعال - دوست داشتنی - عزیز دل دوستان - گرم کننده محفل های خانوادگی و دوستانه - خلاصه همه چی تموم . 5:یه بیت ازشعری که خیلی دوسش داری؟ بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ... همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ... شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ... شدم آن عاشق دیوانه که بودم این شعریه که همیشه با خودم تکرارش میکنم و دوسش دارم وکلا عاشق شعرم 6:ودراخریه دعا؟ خدایا عاقبت همه ما رو ختم به خیر بگردان الهی آمین
ویرایش ارسال توسط : شبگرد عاشق
در تاریخ : چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۴:۲۴ قبل از ظهر |
||
|