آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
**انا للله وانا الیه المدرسه**
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۳۳ قبل از ظهر
[#23]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
به به مرسهههههههههههههههههههههههههههههه نه مدرسههههههههههههههههههههههههههه
خیلی خوب بود یادش بخیر بزارید یه خاطره بگم براتون بسم الله پیش دانشگاهی بودیم نزدیکای عید بود ما با چنتااز بچه ها که حرفمون تو مدرسه خریدار داشت به بچه ها ی دیگه گفتیم اقا از چهار شنبه دیگه کسی نیاد مدرسه همه گفتن حله (چند روز بعدش عید بود) اد منو با شیش نفر دیگه قرار گزاشتیم چهارشنبه بیایم حال یکی از دبیرامونو که قرار بود مارو ببر اردو رو بگیریم روز چهارشنبه اومدیم مدرسه ......اول همه اومدیم تو کلاس نشستیم هر کدوممون یه پیشنهاد دادیم در نهایت تصمیم گرفتیم درو از جا در بیاریم و بدون لولا به صورت عاریه بزاریم سر جاش تا وقتی معلم درو باز کرد در بیفته بعد یه دونه کپسول 500 اندختیم تو بخاری(خودمون از بوی بدش داشتیم خفه میشدیم) وقتی معلم شیمی اومد تو کلاس (در کلاس)جدا شد و افتاد معلم بیچاره فکر کرد درو شکونده رنگش پرید ما داشتیم میمردیم از خنده بعد اومد تا بشینه دید کلاس بو گند میده در نهایت همه رفتیم بیرون کلی داشتیم کیف میکردیم که نا گهان ناظم مدرسه وارد میدان شد دیگه خودتون بقیشو بگیرید برید تا اخر هههههه فکر کردین مارو زد؟ نه سخت در اشتباهین ناظمم با ما اومد و کلی خندید چون اونم از معلم شیمی ما دل خوشی نداشت اون روز بهترین روز زندگیم بود یادش بخیر |
||
|