آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
نماز شبی که واسه خودش یه دردسری شد...
یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۲:۰۴ بعد از ظهر
[#8]
|
||
یمدتی اذان نماز صبح را از بلند گوی مسجد من پخش میکردم
هر روز یک ساعت زود تر میرفتم تا نافله شب بخونم نافله رو خوندم و تموم شد نماز صبح رو هم خوندنم بنظر خودم باحال ترین نماز صبح عمرمو خونده بودم و با خودم میگفتم اگه همین نمازم قبول بشه برام کافیه نماز صبح تموم شد تعقیبات رو با تمام احساسات و اشک تموم کردم یک ساعت دیگه گذشت برقها رو خاموش کردم که در مسجد رو ببندم و بیام بیرون که یکی از دوستام که هر صبح با هم نماز میخوندیم وارد شد و گفت : کجا؟ با تعجب نگاش کردم گفتم چرا دیر میای گفت هنوز چند دقیقه ای مونده به اذان!!!! نگو من دوساعت مونده به اذان رفتم مسجد و نمازصبحمو اذان نداده خونده بودم هییییییییییی |
|||
|