آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
بابای جعبه ای
پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۲۶ بعد از ظهر
[#17]
|
||
دنباله بهانه ای بودم تا بیایم و دوباره برایت بنویسم
ولی از کجا بنویسم؟ از کجایش را میدانی؟اصلا من را به خاطر داری؟ نکند دیگر مرا نمیشناسی؟ درسته بزرگ شدم ولی همون دختر دردانه تو هستم عهد بستم که هرگزبه داشتنت عادت نکنم بابای جعبه ایی اما مگر میشود ؟ من آن عهد را روزی هزار بار خواهم شکست فقط همان عهد برای شکستن خوده من کافی بود واژه بابا برای من ناشناخته هست گاهی پیش خود فکر میکنم که همه مثله من بی بابا هستن به اطرافیانم حسادت میکنم چرا من باید یه چیزی از دیگران کمتر داشته باشم چرا خودت را از من گرفتی بابای جعبه ای این زندگی قشنگ ماله خودتون این زمین سرسبز و اسمون آبی ماله خودتون این وجود زنده من ماله شما من خودمو بی بابا نمیخوام بابای همیشه خوبه من را بدهید امضا: دلنوشته زهرایی
ویرایش ارسال توسط : زهرایی
در تاریخ : پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۳۴ بعد از ظهر |
|||
|