آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
نقد کتاب روزهای پیشاور نقدی بر کتاب شبهای پیشاور
یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۱۹ بعد از ظهر
[#1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
نيم خورده سگ وخوك پاك و حلال است
اگر تا كنون شنيده بوديد كه اين دو حيوان نجس و حرام گوشت هستند ولى بشنويد كه رئيس فرقه مالكيها فتوا به پاكى و حليّت داده است، و مى گويد: سگها و خوكها طاهر وپاك هستند و نيم خورده آنان نيز پاك و مى شود با آن وضو گرفت و آن را نوشيد واگر پوزه آنان با غذا تماسّ پيدا كرد آن غذا حرام نيست و دستور به شستن ظرف غذا صرفاً از روى تعبّد است نه دليل شرعى. اين سخن بر خلاف حكم خدا و نظر تمامى فقها اعمّ از شيعه و سنّى است. خداوند متعال در سه آيه از قرآن ( 173 بقره، و 3 مائده، و 115 ـ نحل) مردار و خون و گوشت خوك را از خوردنيهاى حرام اعلام فر موده و در سخن رسول خد(ص) خوك در كنار سگ نجس معرّفي شده و ظرفى كه دهان سگ و خوك به آن رسيده باشد بايد هفت مرتبه شسته و خاك مالى شود (كتاب الأمّ، للإمام شافعى: 1/19) . شافعى مى گويد: خوك هيچ ارزشى ندارد و كسى مالكش نمى شود ( كتاب الأمّ: 3/12). محى الدين نووى مى گويد: علما بر نجاست خوك اتّفاق و اجماع دارند و او را بدتر از سگ مى دانند (المجموع: 2/568). طهارة الكلب والخنزير 1 - أفتى ]المالك[ بطهارة الكلاب والخنازير ، وسؤرهماطاهر يتوضأ به ويشرب ، وإن ولغا في طعام لم يحرم أكله ، وعنده أن الأمربغسل الإناء من ولوغ الكلب فيه مجرد تعبد . المغني لابن قدامة: 1 / 70. بنا به فرض محال که جناب زمخشری ادم موثق نباشد با این فتاوا چه میشود کرد. متن شعر رمخشری اما شعری که در کتاب شبهای پیشاور از کتاب زمخشری بدان استناد شده این است إذا سألوا عن مذهبي لم أبح به وأكتمه, كتمانه أسلم لي! اگر از مذهبم سوال نمایند فاش نمیکنم تا سالم بمانم فإن حنفياً قلت, قالوا بأنني أبيح الطّلا وهو الشراب المحرم! زیرا اگر بگویم حنفی هستم میگویند شراب حرام را حلال میدانی وإن مالكياً قلت, قالوا بأنني أبيح لهم لحم الكلاب وهم هم! و اگر بگویم مالکی هستم میگویند گوشت سگ را حلال میدانی وإن شافعياً قلت, قاولوا بأنني أبيح نكاح البنت والبنت تحرم! و اگر بگویم شافعی هستم میگویند نکاح دختر را که حرام است حلال میدانی وإن حنبلياً قلت, قالوا بأنني ثقيل حلولي بغيض مجّسم وماذا قصد بهذا الكلام بارك الله فيكم و.... نویسنده میگوید: جار الله زمخشری از نظر اهل سنت یک انسان گمراه است او معتزلی است و نزد ما ارزشی ندارد. نویسندۀ کتاب شبهای پیشاور، این مرد، که ادعا می کند، سنی ها نکاح با دختر خود را جایز می دانند را سنی معرفی کرده است و در صفحه های مختلف کتابش ؛ او شاهد آورده است که خود سنی ها می گویند: علی برحق و عمر باطل بود!!! جواب: این رسمی بین بعضی از بی سوادها شده که اگر نتوانند قضیه ای را توجیه کنند از اصل منکر ان میشوند. حال که این نویسنده وهابی که خیلی هم ادعای علم میکند نتوانسته این حرف زمخشری را توجیه کند و ان را حق دیده لذا خواسته از اصل منکر زمخشری شود نمیدانم روی چه حساب ایشان خود را عالمی بس بزرگ میداند که میتواند جناب زمخشری را هم بی اعتبارکند. اما ایا زمخشری قابل اعتماد است : هیچ شکی در مورد اعتماد بودن ایشان نزد علمائ اهل سنت نیست. شرح حال زمخشری: قال عبد القادر القرشي الحنفي: «محمد بن عمر بن محمد بن عمر الزمخشري، الإمام الكبير، المضروب به المثل في علم الأدب، لقي الفضلاء و صنّف التصانيف: التفسير و غريب الحديث و غيرهما. و له ديوان شعر. و شهرته تغني عن الإطناب بذكره. ولد بزمخشر، قرية من قرى خوارزم، في رجب سنة 467. و توفي رحمه اللّه تعالى بجرجانية خوارزم، ليلة عرفة سنة 537. و أجاز للحافظ السلفي» الجواهر المضية في طبقات الحنفية 160/2. امام کبیر –درمتبحر بودن علم ادب به ایشان مثل زده میشود بزرگان را درک کرده و کتابهای را تصنیف کرده -برای او دیوان شعری میباشد -شهرت ایشان ما را از طولانی کردن کلام بی نیاز میکندو.... ابن خلكان: «أبو القاسم محمود بن عمر ... الامام الكبير في التفسير و الحديث و النحو و اللغة و علم البيان. كان إمام عصره من غير مدافع. تشدّ إليه الرّحال في فنونه ...». وفيات الأعيان: 5/168. امام کبیر در تفسیر و حدیث و نحو و لغت و علم بیان –او امام و بزرگ عصر خودش میباشد و... ياقوت الحموي: «كان إماما في التفسير و النحو و اللغة و الأدب، واسع العلم، كبير الفضل، متفنّنا في علوم شتى، معتزلي المذهب، متجاهرا بذلك ...» معجم الأدباء: 7/147. الداودي: «كان واسع العلم كثير الفضل، غاية في الذكاء وجودة القريحة، متفننا في كلّ علم، لقي الكبار و صنف التصانيف المفيدة ...» طبقات المفسرين: 2/314. الكفوي: «الشيخ الامام الفهّامة جار اللّه العلّامة أبو القاسم محمود ابن عمر بن مجد الدين الزمخشري. إمام عصره بلا مدافعة، كان نحويا ذكيا خبيرا بالمعاني و البيان، فقيها مناظرا، متكلّما نظّارا، أديبا، شاعرا، محدّثا، مفسرا. أستاذ زمانه في الأدب و مجتهد أوانه في المذهب، له في العلوم آثار ما ليس لغيره من أهل عصره، و كان من الفصاحة و البلاغة بالمحلّ الأعلى الذي تشهد به تصنيفاته، سيّما الكشاف في التفسير ...» كتائب أعلام الأخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار- مخطوط. ابن الأثير: «أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، الحنفي مذهبا، صاحب التصانيف العجيبة، و التأليفات الغريبة، مثل: الفائق في غريب الحديث، و الكشاف في تفسير القرآن، و الأمثال، و المفصّل في النحو. و له اليد الباسطة و اللسان الفصيح في علوم الأدب، لغتها و نحوها و شعرها و رسائلها، و علم البيان، انتهت هذه الفضائل و به ختمت. و أقام بمكّة دهرا حتى صار يعرف بجار اللّه» جامع الأصول لابن الأثير الجزري- مخطوط. اليافعي: «و فيها العلّامة النحوي اللغوي المفسّر المعتزلي ... كان متقنا في التفسير و الحديث و النحو و اللغة و علم البيان، إمام عصره في فنونه، و له التصانيف البديعة الكثيرة الممدوحة الشهيرة ...» [3]. مرآة الجنان- حوادث سنة 538. جای هیچ شکی در موثق بودن بلکه از بزرگان اهل سنت بودن برای شخصیت جناب زمخشری باقی نمیماند. نویسنده میگوید: 4- وقتی شما می بینید که سنی ها خود، کوس رسوایی می زنند و کتاب های خود را تغییر می دهند، خوب است شما هم آستین ها را بالا بزنید و با نشان دادن این تحریف های روز مره، آبروی سنی ها را ببرید. آیا چنین چیزی ممکن است ؟ امروزه که کتاب ها در جاهای مختلفی چاپ می شوند و نسخه های اصلی در موزه ها نگهداری می شوند، آیا ممکن است که کتابها براحتی دستخوش تحریف شوند؟ چگونه ممکن است سنی ها با اینهمه اختلافی که بین خود دارند، بیایند و متحدانه و هماهنگ، کتابی را تغییر دهند و دشمنان در طول و عرض دنیا از آن بویی نبرند؟! نویسندۀ کتاب شبهای پیشاور می گوید اگر سندی ارائه کردم و نیافتید، بدانید که من صادقم ! و کتب سنی ها کاذب است! به این ترتیب، هر نویسنده ای می تواند در آغاز کتاب خود چنین ادعای کند که در این صورت خود سند از اعتبار می افتد! جواب: در هیچ کجای کتاب شبهای پیشاور چنین مطلبی که ایشان میگویند یافت نشد. تحریف در کتب هم در بالا ثابت شد. نویسنده میگوید: 5- آیا حق نداریم به نیت نویسندۀ کتاب شک کنیم؟ شما را به خدا تا به حال شنیده اید که سنی سگ و شراب را حلال بداند؟! و با دختر خود عروسی کند ؟! و آن وقت همین را به عنوان سند ارائه دهد؟! و بعد بگوید سنی ها کتاب خود را تغییر داده اند. در طول تاریخ چنین چیزی هرگز اتفاق نیفتاده است که سنی با دختر خود عروسی کند.آیا دروغ گویی بزرگتر از زمخشری و این آقای داعی شیاد ( نویسنده کتاب شبهای پیشاور ) سراغ دارید؟ جواب: این سوالات تکراری بود. دیدید که این فتاوا اتفاق افتاده و در مقابل بی ادبیهای نویسنده فقط میگوییم و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ادعای 3 – معاویه بی نام و نشان است اما امام های ما صاحب بارگاه هستند .(متن شبهای پیشاور) قبر معاویه در شام معدوم است و این، دلیل باطل بودن اوست در حالی که قبر رقیۀ کوچک، معلوم است ومردم از روح پر فتوح او استمداد می نمایند ... جواب ما(روزهای پیشاور): می گویم: استمداد از قبر یا آشکار بودن آن یا داشتن قبه وبارگاه، نشانۀ حق یا باطل بودن نیست.بسیاری از کسانی که شما آنها را جهنمی می دانید، بارگاه بزرگی دارند؛ مثل جامی ، عبدالقادر گیلانی ، لنین یا فرعون. این مسأله به عقیدۀ هر قومی مربوط می شود جواب: اولا :نویسنده در اینجا یا اشتباه کرده یا خواسته دروغی را بر جناب سلطان الواعظین نسبت دهد زیرا نویسنده کتاب شبهای پیشاور چنین ادعایی نفرموده اند بلکه ایشان در صدد رساندن این مطلب بودند که بنی امیه نتوانستند نام اهل البیت علیهم السلام را به ورطه نابودی وفراموشی بسپرند چنانچه در کتاب شبهای پیشاور مشاهده بفرمایید اینگونه امده: انچه امویها سعی و کوشش برای محو نام مبارک آن حضرت (امام علی علیه السلام و خاندانشان) نمودند نتیجه عکس داد خودشان از میان رفتند و نام ننگشان در تاریخ جهان ماند ...حتی از قبور انها(بنی امیه) هم در عالم اثری نیست ....اما قبور عالیه علی و اولاد ان بزرگوار علیهم السلام در هر گوشه و بلادی مثل خورشید ظاهر و هویداست... شبهای پیشاورص 15 چاپ دارالانصار سال 1384 شمسی پس میبینید که جناب سلطان الواعظین چنین ادعایی نفرموده اند بلکه درصدد بیان بی ثمر بودن کوشش بنی امیه برای از بین بردن نا م اهل البیت علیهم السلام بوده اند. متن کتاب روزهای پیشاور: ما درست کردن بارگاه بر قبر را بدعت، و استمداد از مرده را شرک می دانیم. قبر معاویه رضی الله عنه نیز، معلوم است ولیکن ما مانند شما قبرپرست نیستیم. جواب : در این قسمت نویسنده دو شبه مطرح کرده که به ترتیب پاسخ میگوییم: شبهه اول که نویسنده انرا ذکر کرده بنای بر قبور است که ابتداءا به طور خلاصه به این شبهه پاسخ میگوییم: با مراجعه به تاريخ و مسلمين بعد از ظهور اسلام پي ميبريم که بناي بر قبور، سيره عملي مسلمين در طول تاريخ بوده و مورد اعتراض هيچ يک از صحابه و تابعين واقع نشده به نمونههايي از اين سيره عملي اشاره ميکنيم: 1-در طبقات ابن سعد و سيره ابن هشام روايتي است که فشرده آن چنين است: «رسول خدا(ص) در خانه خود، در همان اطاقي که جان به جان آفرين تسليم کرد، دفن گرديد. پس از آن هر يک از دو خليفه، ابوبکر و عمر نيز، در آنجا دفن شدند. سپس اين گنبد سبز رنگ را بر فراز آن بنا کردند» طبقات ابن سعد، ج 2، ص 294-292؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 343. 2 - بخاري در صحيح خود روايت کرده: «بعد از وفات حسن بن حسن بن عليعليهما السلام همسر او تا يک سال قبّهاي بر قبر او زد و به عزاداري پرداخت. . صحيح بخاري، کتاب الجنائز، حديث 62. ملا علي قاري در شرح حديث ميگويد: «ظاهر اين است که زدن قبه به جهت اجتماع دوستان بر قبر او براي ذکر و قرائت قرآن و حضور اصحاب براي دعا و مغفرت و رحمت بوده است. 3 - سيّد بکري ميگويد: «از عدم جواز بناي بر قبور، قبور انبيا و شهدا و صالحين و امثال آنها استثنا ميشود». اعانة الطالبين، ج 2، ص 120. 4 - ابن شبه نقل ميکند که: عقيل بن ابي طالب در خانه خود چاهي کند. در آن هنگام به سنگي برخورد کرد که در آن نوشته بود: اين قبر حبيبه دختر صخر بن حرب است، عقيل چاه را پر از خاک کرد و روي آن اتاقي بنا نمود». تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 120. 6 - ابن سعد در «طبقات» نقل ميکند: «بعد از وفات عثمان بن مظعون و دفن او در بقيع، پيامبرصلي الله عليه وآله چيزي را بر سر قبر او گذاشت و فرمود: اين، نشانهاي بر قبر اوست». طبقات ابن سعد، ج 3، ص 291، ق 1. عمرو بن حزم ميگويد: «قبر عثمان بن مظعون را ديدم؛ در حالي که چيز بلندي در کنار او مانند علم قرار داده بودند». طبقات ابن سعد ، ج 3، ص 289، ق 1. مطللّب نقل ميکند: «بعد از وفات عثمان بن مظعون و دفن او، پيامبرصلي الله عليه وآله به کسي دستور داد تا سنگي را بياورد، ولي او قادر بر حمل آن نبود. پيامبرصلي الله عليه وآله آستين را بالا زد و سنگ را بلند کرد و در کنار قبر عثمان بن مظعون قرار داد و فرمود: ميخواهم بر قبر او علامت بگذارم». سنن ابي داود، ج 3، ص 211؛ السيرة الحلبية، ج 2، ص 95. 7 - ابن سعد از امام باقرعليه السلام روايت کرده که: «فاطمه دختر رسول خداصلي الله عليه وآله کنار قبر حمزه ميآمد و آن را اصلاح ميکرد.» طبقات ابن سعد، ج 3، ص 11، ق 1. 8 - بخاري نقل ميکند: که بعد از وفات عبدالرحمن بن ابوبکر، عايشه دستور داد تا سر قبر او خيمهاي زده شود و کسي را نيز موکّل بر آن قبر نمود... . صحيح بخاري، ج 2، ص 119. 9 - عمر امر کرد تا خيمهاي بر روي قبر زينب دختر جحش زده شود و کسي او را نهي نکرد. . طبقات ابن سعد، ج 8، ص 80. شبهه دوم : استمداد از مرده را شرک می دانیم؟ نویسنده در شبهه دوم ادعا کرده که استمداد از مرده شرک است. اما ایا طلب استمداد از ارواح صالحین به خصوص پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم شرک است این حرف برای مسلمانان که قائل به بقاء روح هستند نمیتواند باشد بلکه قول اهل ماده است که ارزش و بقایی برای روح قائل نیستند. این روایات و فتاوا علماء اهل سنت را ببینید. توسل به پیامبر خدا صلی الله علیه و اله وسلم در سنن دارمي و وفاء الوفاء سمهودي از اوس بن عبداللَّه روايت کنند که گفت: «مردم مدينه دچار قحطي شديد شدند و به عايشه شکوه کردند. عايشه گفت: به سوي قبر پيامبر(ص) برويد و دريچه اي از آن به سوي آسمان باز کنيد تا ميان قبر و آسمان سقفي نباشد. راوي گويد: چنين کردند. پس از آن، چنان باراني بر ما باريد که گياهان روييدند و شتران فربه شدند.» سنن دارمي، ج 1، ص 44-43؛ وفاء الوفاء، ج 2، ص 549. توسل به عباس عموي پيامبر در صحيح بخاري است که: عمر بن خطاب هرگاه قحطي مي شد عباس بن عبدالمطلب را شفيع و وسيله قرار مي داد و مي گفت: اللّهمَّ إنّا کنّا نتوسَّل إليکَ بِنَبيّنا فَتسقينا و إنّا نتوسَّل إليکَ بِعمِّ نَبيِّنا فَاسْقنا. قال: فيسقون. پروردگارا! ما در گذشته با توسل به پيامبرمان به سوي تو مي آمديم و تو بارانمان مي دادي و سيرابمان مي کردي. و اکنون با توسل به عموي پيامبرمان به سوي تو مي آييم. پس، بارانمان ده و سيرابمان کن. راوي گويد: پس از آن باران مي باريد و سيراب مي شدند . صحيح بخاري، کتاب الاستسقاء، باب سؤال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا و کتاب فضائل اصحاب النبي، باب مناقب عباس بن عبدالمطلب، ج 2، ص 200 و ج 1، ص 124؛ سنن بيهقي، کتاب صلاه الاستسقاء، باب الاستسقاء بمن ترجي برکه دعائه، ج 3، ص 352. برخی از فتاوا علماء اهل سنت بر جواز توسل به قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم قسطلاني ميگويد: «بر زائر رسول خداصلي الله عليه وآله سزاوار است که زياد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاک رسول خداصلي الله عليه وآله نمايد...». المواهب اللدنيّة، ج 4، ص 593. ابن الحاج ابوعبيداللَّه عبدري مالکي ميگويد: «... مردهاي که به زيارتش ميرويم اگر از کساني باشد که اميد برکت از او ميرود، بايد به او توسل جست، و پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در رأس آنان است...». المدخل، ج 1، ص 254. نووي در برخي از کتابهايش قائل به استحباب توسل شده است.. حاشية الايضاح علي المناسک، ص450 و 498؛ شرح المهذّب (المجموع)، ج 8، ص 274؛ شرح الاذکار، باب اذکار الحج، ص 307. غماري در مقدمه کتابش مينويسد: «قول به استحباب توسل، مذهب شافعي و ديگر از امامان شايسته است. کساني که بر جلالت و وثوق آنان اجماع است». مقدمه ارغام المبتدع الغبيّ بجواز التوسل بالنبيّ، غماري. زيني دحلان ميگويد: «هر کس که ذکرهاي پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند، در آنها مقدار زيادي از توسل به ذوات مقدسه مييابد. و کسي هم بر آنان ايراد نگرفت، تا اينکه اين منکران (وهابيان) آمدند. و اگر قرار باشد که نمونههاي توسل را جمع کنيم کتابي عظيم ميشود...». الدرر السنية، زيني دحلان، ص 31. تهمت قبر پرستی به شیعیان اما اینکه نویسنده تهمت قبر پرستی را به شیعیان داده یا وقعا ادم بی سوادی است یا خود را به جهالت زده ؟ شما کدام شیعه ایی را سراغ دارید که بگوید من قبر را میپرستم بلکه همه میگویند به زیارت میرویم . اگر زیارت رفتن را شما قبر پرستی میگویید پس این مطالب و فتاوا از بزرگان اهل سنت چیست؟ ابواسحاق ابراهيم بن محمّد شيرازي فقيه شافعي (متوفاي 476 ه.ق) ميگويد: «ويستحبّ زيارة قبر رسول اللَّهصلي الله عليه وآله» «زيارت قبر رسول خداصلي الله عليه وآله مستحب است.» المهذّب، ج 1، ص 233. قاضي عياض مالکي (متوفاي 544 ه.ق) ميگويد: «وزيارة قبرهصلي الله عليه وآله سنّة مجمع عليها وفضيلة مرغّب فيها» «و زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه وآله سنتي است که بر آن اجماع شده و فضيلتي است که در آن رغبت شده است.» شرح الشفا، خفاجي، ج 3، ص 515. ابن قدامه مقدسي حنبلي (متوفاي 620 ه.ق) ميگويد: «يستحبّ زيارة قبرالنبيّصلي الله عليه وآله»؛ «زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه وآله مستحب است» شرح مختصر الخرقي في فروغ الحنابله، ج 6، ص 588. 5 - محيي الدين نووي شافعي (متوفاي حدود 677 ه.ق) ميگويد: «ويسنّ شرب مآء زمزم وزيارة قبر رسول اللَّهصلي الله عليه وآله بعد فراغ الحجّ»؛ «آشاميدن آب زمزم و زيارت قبر رسول خداصلي الله عليه وآله بعد از فارغ شدن از حج، مستحب است.» المنهاج، ج 1، ص 511. 6 - شيخ تقي الدين سبکي شافعي (متوفاي 756 ه.ق) در کتاب «شفاء السقام» بابي را منعقد کرده و در آن ميگويد: «سفر به جهت زيارت از وسايل تقرّب به سوي خدا است....» او اين مطلب را از قرآن و روايات استفاده کرده است. شفاء السقام، ص 117 - 100. |
||
|