آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
زندگی من...
سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۸:۴۰ بعد از ظهر
[#10]
|
||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
آن هنگام که به پرنده ی تیز پر و زود گذر عمر می اندیشم زمان برایم مفهوم
گنگی پیدا می کند .... هر چند جنگی با زمان ندارم ... چون می توانم به راحتی
و با چشمهای بسته به عقب برگردانمش و به خاطرات شیرین کودکی که در میان
قلبم نقش جاودانه گرفته اند بیاندیشم ....
میتوانم دست های کودکی ام را در دست بگیرم و نوازششان کنم ....در سایه ی یادهای
شیرین کودکی است که در تنگنای غروب به انزوا پناه می آورم و به
سفینه ی مرموز وجود می اندیشم که چگونه از میان جزر و مدهای اقیانوس زمان
به سوی کرانه های ناپیدای حیات رانده می شود !
این اندیشه ها تلنگری ست بر من که به خود آیم و قدر ایام طلایی و زودگذر عمر
را بیشتر بدانم تا آن هنگام که راههای طی شده را از نظر می گذرانم با حسرت
از عمر بر باد رفته یاد نکنم !
|
||
|