آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
دلنوشته»محمدELE
چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴ بعد از ظهر
[#26]
|
||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
نالهای زندانیام، ایکاش آزادم کنی
من سکوتی تلخ هستم، کاش فریادم کنی
شهر ِ متروکم، پر از کینه، پر از نفرت، ولی
آرزو دارم بیایی عشق آبادم کنی
بی تو من دیماهم ای خورشید! سردم، سرد ِ سرد
باز کن آغوشِ خود را تا که مردادم کنی
آه! تقویمی پر از روزِ وفاتم، عاقبت
میرسد روزی بیایی غرقِ میلادم کنی
از نفسهایت کمی بفرست همراهِ نسیم
تا که شاید این گِلِ ناپخته را آدم کنی
من به یاد ِ تو غزل گفتم به این امید که
هر کجا هستی برای لحظه ای یادم کنی
شاعر:محمدرضا حسین زاده بازرگانی
وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی
در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست
من خوب نیاموختم آداب گدایی
عمری ست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی
می خواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی
امشب شده ای زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی
ای پرسشِ بی پاسخِ هر جمعه ی عشّاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟
شاعر : یوسف رحیمی
|
||
|