آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
حکمت 22 تا 28
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۳۳ قبل از ظهر
[#10]
|
||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin » حکمت 25 : ترس از خدا در فزونى نعمت ها (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ . امام علیه السلام فرمود:
اى فرزند آدم ! زمانى كه خدا را مى بينى كه انواع نعمت ها را به تو مى رساند تو در حالى كه معصيت كارى ، بترس.
چو اندر گناهی خدا را حذر
به عاصی دهد نعمت بیشتر
مفهوم :
این حکمت در بیان پرهیز از گناه به هنگام وفور نعمتهاست . خداوند این نعمتها را یا از روی رحمت به بنده خود می دهد و او باید قدردان نعمتهای خدای کریم و منعم خویش باشد تا دچار تغییر و زوال نعمتها نشود و یا این نعمتها از روی قهر الهی بر بنده ای است که قابل هدایت و اصلاح نیست و خدا او را غرق نعمت ساخته تا وفور نعمتها و کفران آنها بنده گناهکار را بیشتر دچار عذاب الهی کند. مقصود امام : از این حکمت 2 گونه برداشت کرده اند : 1. شکر نعمت موجب فزونی و کفران آن حتی ممکن است نعمت را از بین ببرد و باعث نزول عذاب و رنج شود . پس زمانی که نعمتها افزایش می یابند باید مراقب بود و از عذاب الهی دوری جست تا با معصیت و کفران نعمت به زودی نعمتها از دست نروند و عذاب نازل نشود. 2. آدمی انتظار دارد کیفر گناهانش را بسیار سریع ببیند و نعمتها از او گرفته شوند اما هنگامی که پس از ارتکاب معاصی عقوبت الهی را نمی بیند ،سرکش و مغرور می شود و حتی به مرز کفر می رسد. از این رو خداوند درباره اهل نفاق می فرمایند: آیا ندیدی کسانی را که از نجوا نهی شدند سپس به کاری که از آن نهی شده بودند باز می گردند ..... و در دل می گویند چرا خداوند ما را به خاطر گفته هایمان عذاب نمی کند؟ خداوند در ادامه به آنها وعده عذاب می دهد (سوره مجادله آیه 8) چنین فردی یا از عقوبت اعمالش غافل می باشد و یا بر صحت رفتار و حال خود خوش بین است اما توجه ندارد که شدید ترین عقوبت بر گناهان شخص ، مهلت پروردگار بر ادامه معاصی است. کیفر مخصوص کسانی است که امیدی به اصلاح آنها در دنیا باشد اما آنها که قابلیتی برای اصلاح و هدایت ندارند در این دنیا به صورت ظاهر آزادند. خداوند در مورد این افراد به پیامبرش می فرمایند: رها کن آنها را بخورند و بهره ببرند و آرزو آنها را به بازیچه بگیرد پس به زودی خواهند فهمید( سوره حجرآیه3) معنای املا و استدراج : املا در لغت به معنی مهلت و تاخیر مدت است . این مهلت دادن برای آن است که بیشتر گناه کنند . استدراج درلغت یعنی به تدریج و کم کم نزدیک گردانیدن کسی به سوی چیزی است. در این سنت خداوند در عقوبت بنده گناهکارش مسامحه می کند تا او را به عذاب شدیدتر بکشاند. سنت املا و استدراج در اصطلاح به معنی مهلت دادن خداوند به شخص گناهکار است و حتی نعمتش را از وی نمی گیرد بلکه زیادتر می کند تا فرد عاصی بر طغیان و سرکشی و گناهش بیفزاید و کم کم به تدریج به سوی هلاکت و بلکه عذاب بزرگ تری دچار شود. هر گاه خداوند به بنده ای اراده خیر کند ، در موقع گناه او را به بلایی مبتلا می کند و اگر غضب خداوند هنگام گناه بر کسی وارد شود نعمتی به وی ارزانی دارد که لازمه آن فراموشی استغفار و مشغول شدن به آن نعمت است . حکایت : در سرزمین یمن روستایی به نام صروان بود که باغی بسیار پر ثمر با میوه های گوناگون داشت. صاحب این باغ مردی سخاوتمند و خداشناس بود و هر ساله مقداری از محصول باغ را به اندازه نیاز خود و خانواده اش بر می داشت و بقیه را به نیازمندان می داد. مستمندان عادت کرده بودند که در فصل برداشت محصول به آن باغ می رفتند و صاحب باغ با کمال خوش رویی از محصولات باغ به آنها می داد . او در سالهای آخر عمرش فرزندانش را به حضور طلبید و وصیت نمود تا نیازمندان را از میوه های باغ محروم نسازند. صاحب باغ از دنیا رفت و وصیت پدر از یاد رفت و حتی با هم سوگند خوردند که محصولات باغ را به فقرا ندهند . این کار ناشایست خود را چنین توجیه کردند که ما عیال وار هستیم و محصول باغ باید برای تامین زندگی خودمان است . مدتی گذشت و فصل برداشت محصول فرا رسید قرار گذاشتند تا صبح زودتر دور از دیدگان فقرا میوه ها را بچینندو جمع کنند. نیازمندان طبق معمول هر ساله به باغ می رفتند ولی با دست خالی بر می گشتند . این وضع چنان ادامه نیافت . در نیمه های شب غضب خداوند بر آنها وارد شد صاعقه ای مرگبار به باغ اصابت کرد و تمام درختان راسوزاند و جز خاکستر چیزی باقی نماند . صبح زود فرزندان از همه جا بی خبر به سوی باغ رفتند اما وقتی به باغ رسیدند از دیدن باغ سوخته شان به قدری مات و متحیر شدند که به هم گفتند : ما راه را گم کردیم . آنها زمانی که به خود آمدند از کار خود پشیمان شدند به تسبیح خدا پرداختند و فریاد زدند : ای وای بر ما که طغیانگر بودیم ( سوره قلم آیه 17-31) |
||
|