آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
اماما حرمت ايران تو بودي، تمام روح اين سامان تو بودي
پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۰۵ بعد از ظهر
[#1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
**سيـره اخلاقـي و اعتقـادي امـام خمينـي (ره)
امام خميني (ره) ويژگيهاي اخلاقي و اعتقادي برجستهاي داشتند. در اينجا چند نمونه از خاطرات اطرافيان امام در اين خصوص را براي شما نقل ميکنيم.
*خـوش خلقـي با همســر
همسر، فرزندان و خدمت گزاراني که سالياني دراز در کنار امام خميني بودند، همگي به حُسن رفتار امام راحل در محيط خانواده گواهي داده اند. همسر امام در اين باره مي گويد: امام، احترام ويژه اي براي من قائل بودند و حتي در اوج عصبانيت نيز هرگز نسبت به من بي احترامي و اسائه ادب نمي کردند. هميشه جاي خوب را به من تعارف مي کردند و هميشه تا من سر سفره نمي آمدم، شروع به خوردن غذا نمي کردند. به بچه ها هم مي گفتند: صبر کنيد تا خانم بيايد. *پدرانـههـاي امام خمينـي(ره) با وجود اينکه امام خميني(ره) بزرگترين انقلاب قرن بيستم را رقم زد و سيطره طاغوت را فرو پاشيد و غرب و شرق را به زانو درآورد، اما از چنان قلب رئوفي برخوردار بود که با وجود مشغله فراوان هرگز از توجه به کودکان و همبازيشدن با آنها غافل نميشد. خانم طباطبايي (همسر سيد احمد آقا) درباره رفتار امام با بچهها و بازيکردن ايشان با نوهاش علي چنين ميگويد: علي کوچک بود، گاهي کارهايي ميکرد که اصلاً مناسب نبود، حتي ممکن بود براي آقا ايجاد ناراحتي کند، ولي آقا با کمال خوشحالي و خنده ميگفتند: مسألهاي نيست، بچه را آزاد بگذاريد، چون آقا تمام شبانهروز را در خانه بودند و علي هم در کنار ايشان بود، لذا آقا با علي مأنوس بودند و علي هم به آقا انس گرفته بود. يک بار من پيش آقا رفتم و ديدم علي در کنار ايشان نشسته است و از آقا تقاضاي ساعتشان را دارد، ايشان فرمودند: پدر جان! آخر ساعت زنجيرش ميخورد به چشمت و اذيت ميشوي! علي گفت: خوب عينکتان را بدهيد. ايشان فرمودند: عينکم نيز همين طور، به چشمانت ميزني چشمانت اذيت ميشود، چشم تو حالا ظريف است، گل است. علي اصرار کرد که آقا، عينک را بدهيد، امام فرمودند: نه دستهاش را ميشکني و من ديگر عينک ندارم، نميشود بچه به اين چيزها دست بزند. چند دقيقه اي گذشت و علي در خانه چرخي زد و مجدداً آمد و گفت: آقا! امام فرمودند: جانم! علي گفت: آقا! بيا تو بچه شو و من هم آقا شوم! امام فرمودند: خيلي خوب باشد! علي گفت: پس پا شو از اين جا، بچه که جاي آقا نمينشيند! امام(ره) بلند شدند و خودشان را کنار کشيدند، علي گفت: پس عينک را بده، ساعت را بده، بچه که به عينک و ساعت دست نميزند! آقا فرمودند: بيا، من به تو چه بگويم؟ راهش را درست کردي و عينک و ساعت را گرفتي! *وقـتشناسـي امـام خمينـي(ره) فاطمه طباطبايي همسر سيد احمد خميني ميگويد: يکي از سرگرميهاي جالب و جذاب ما در شبهاي نجف، شنيدن خاطراتي از زبان امام و خانم بود.به درخواست ما امام هر شب پانزده دقيقه خاطراتي را تعريف ميکردند. خاطرات نابي که از هيچ منبع ديگري نميتوانستيم بشنويم.هر شب پس از شام پشت کرسي، که با گرماي يک لامپ چهل وات گرم ميشد، از شنيدن آن خاطرات بهره ميبرديم.گاهي مطلب به جاي حساس و جالبي ميرسيد، اما زمان پانزده دقيقه تمام ميشد و آقا با نگاه به ساعت زمان خواب را اعلام ميکردند و در پاسخ ما که ميخواستيم مطلب را ادامه دهند، ميگفتند: کارهايتان را با برنامهريزي انجام دهيد، تا موفق به انجام همه آنها شويد.يک بار من قياس به نفس کردم و گفتم: اين گونه که پيداست شما خوابتان نميآيد و اگر به رختخواب برويد فکرتان آشفته ميشود و دير به خواب ميرويد، پس صحبت را ادامه دهيد تا خوابتان بگيرد. ايشان در حال برخاستن گفتند: دخترم من اگر نخواهم فکر کنم، فکر نميکنم. من آن زمان به ژرفاي اين مطلب پي نبردم که چگونه انسان بر قواي خود تا اين اندازه ميتواند چيره باشد. *احتـرام به والـدين در سيـره امام خمينی(ره) احترام به والدين در نزد امام خميني ( رحمه الله) نيز از اهميت خاصي برخوردار بود که براي نمونه به بيان چند مورد از سيره ي حضرت ايشان مي پردازيم: يک بار يکي از مسؤولان مملکتي براي انجام کارهاي جاري به خدمت امام رسيد، همراه او، پدر هم ديده مي شد . پس از اين که از خدمت امام بازگشت، گفت: «وقتي مي خواستم به حضور امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم از شت سر مي آمد . پس از تشرف; پدرم را به امام معرفي کردم . امام نگاه مي کردند و فرمودند: اين آقا پدر شما هستند؟ پس چرا شما جلوتر از او راه افتادي و وارد شدي؟» *اجتنـاب از غيبـت حجت الاسلام و المسلمين توسليمي در خاطرهاي از امام (ره) نقل ميکنند : هيچ امري امام را بيشتر از غفلت اوامر الهي متغير نمي کرد، به خصوص اگر کسي در محضر ايشان قصد غيبت شخص يا قصد اهانت به بزرگان دين را داشت.روزي بنده حاضر بودم. شخصي نسبت به يکي از علما و مراجع مطلبي گفت که بوي اهانت در آن بود. امام او را مورد عتاب شديد قرار دادند و بر او برآشفتند؛ با اينکه شخص گوينده از مخلصين امام بود.ايشان در تکليف الهي هيچ گاه ملاحظه اشخاص را نمي کردند.اگر نزديک ترين افراد به ايشان مي خواستند در محضر ايشان خبري بگويند که غيبت يا اهانت بود، جرئت نمي کردند؛ چون امام مي فرمودند: «حاضر نيستم اين مطلب را بشنود.» *وقتـي امـام خمينـي(ره) براي قضاشتدن نماز شب گريسـت آيتالله خرازي نقل مي کند: روزي خدمت آقا مصطفي فرزند امام خميني(ره) بوديم که گفت: روزي وارد خانه شدم که شنيدم صداي گريه پدرم از اتاقش ميآيد، از مادرم پرسيدم چرا پدر گريه ميکند؟ مادر فرمود: نماز شب ايشان قضا شده است که گريه ميکند. *ماجراي چـاي بردن امام خمينـي(ره) براي محـافظش در پشتبـام گروهي که بيشترين نزديکي را با امام داشتند و حالات ايشان را از نزديک مشاهده کرده اند محافظان ايشان هستند که شايد کمتر سراغ انها رفته شده است. محمدحسن جعفري يکي ازمحافظان حضرت امام خميني(ره) برايمان نقل ميکند: اولين دفعهاي که بهعنوان محافظ خدمت حضرت امام خميني رسيدم ، اولين پستي که داشتم در پشتبام منزل حضرت امام در قم بود از ساعت ۲۴الي ۲بامداد زمان پست من بود، زمستان سال ۵۸ برف زيادي باريده هوا بسيار سرد بود. جعفري ادامه ميدهد: از سرما چکمههايم را به زمين ميکوبيدم و قدم ميزدم و مدام در حال راه رفتن و جنبوجوش بودم که سرما بر من مسلط نشود ناگهان درب پشتبام باز شد، تصور کردم پاسبخش و يا افسرنگهبان است، با تعجب ديدم حضرت امام خميني پشت درب است و با يک سيني چاي به پشتبام آمده است در کنار چاي مقداري خرما هم برايم آورده بود، به من گفت خسته نباشي هوا سرد است نيازي نيست در پشتبام باشيد برويد استراحت کنيد، من در پاسخ گفتم نه پستم را در حفاظت از شما را زماني ترک ميکنم که فرمانده دستور بدهد ايشان هم تشکر کردند و رفتند. *سيـره امام خمينـي(ره) در تدريـس و تربيـت شـاگردان از خصوصيات درسي حضرت امام که بر جاذبيت درسشان نيز مي افزود تذکرات اخلاقي ايشان بود . گاه اين تذکرات را به مناسبتهايي در موقع شروع درس و يا در ايامي که منجر به تعطيلات مي شد، مي فرمودند... . گاه اين تذکرات آنچنان نافذ و مؤثر بود که بعضيها در درس امام به گريه مي افتادند و بعضيها هم از حال مي رفتند يکي از ياران امام رحمه الله مي گويد: من يازده سال در نجف خدمت امام بودم . هرگز حوادث و رويدادهاي بزرگ سياسي موجب آن نشد که امام از برنامه هاي حوزه اي و تدريس فقه اسلام باز بمانند و يا با سردي و بي نشاطي اين برنامه ها را انجام دهند . امتياز درس امام ارج نهادن فراوان به روايات اهل بيت عليهم السلام بود ... . امام عملا به روايات عنايت داشتند. |
||
|