آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
افسانه های صور های فلکی★★★★★★★★★★★★★
جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۳۶ بعد از ظهر
[#7]
|
||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
آبان ....عقرب کژدم بر اساس افسانه های یونانی یکی از روایت های قتل شکارچی یا جبار کشته شدنش توسط نیش عقرب است . کژدم یا عقرب به دستور آرتمیس که الهه حیوانات و زنان جوان بود شکارچی را نیش می زند و او را به قتل می رساند . صورت فلکی جبار زمانی که عقرب طلوع می کند در افق غربی ناپدید می شود گویی از هراس و وحشت عقرب می گریزد و پس از آن واقعه کژدم به صورت گروهی از ستارگان به آسمانها صعود کرد تا در یادها بماند . بایستی خاطر نشان کرد عقرب یک صورت فلکی دایره البروجی است و خورشید در آبان ماه میهمان این برج است . در میان صورت فلکی دایره البروج، عقرب به واقع جالب است، زیرا که این برج شباهت زیادی به دم یک عقرب دارد، البته بدن آن شاید چندان واضح نباشد. بنابر اسطوره های یونانی این همان عقربی است که الهه هرا برای کشتن شکارچی اسطوره ها فرستاده بود و علاوه بر آن او با آمدنش ناخوشی و رنج را به زمین آورد. اگرچه شکارچی و عقرب هر دو در این اسطوره ظاهر شده اند و در کنار یکدیگر نقش بازی می کنند، اما در آسمان شب، برج شکارچی تقریبا در جهت مخالف برج عقرب قرار دارد. گویا این دوری نشانه هشدار پیش بینانه برای ممانعت از ادامه جنگ است. چرا که هرگاه عقرب در افق ظاهر می شود شکارچی از سمت دیگر شروع به غرب کردن می نماید. در نسخه دیگری آمده است که آرتمیس الهه ماه و شکار که خواهر دوقلوی آپولون نیز است با عشق و توجه خود به شکارچی موجب حسادت برادرش آپولون شد، به این تریب با شدت گرفتن حسادت آپولون، وی عقرب را به قصد کشتن شکارچی فرستاد، البته شکارچی خود نیز حرمت عشق این پاک دامن شجاع را ندانست و گویا با خیانت خود آرتمیس را خشمگین کرد. آپولون نیز بعدا برای معذرت خواهی و دلداری آرتمیس تصویر شکارچی را در آسمان شب قرار دادو به پاس خدمت عقب، او را نیز چون نقش زیبایی در سمت دیگر آسمان جای داد. در نسخه بعدی نیز عقرب در افسانه فایتون، پسر میرای هلیوس، ایزد خورشید ظاهر گشته است. فایتون برای این که تنها برای یک روز بتواند ارابه پدرش را که مخصوص حمل خورشید بود براند، از او اجازه گرفت. اما از اقبال بد، عقرب نامیرا سر راه او ظاهر گشت و همین امر سبب از دست دادن کنترل کالسکه فایتون شد، چرا که اسبان از عقرب غول پیکر نامیرا که نیشش را برای ضربه زدن به آن ها بلند کرده بود به شدت وحشت زده شده بودند. به این ترتیب جوان بی تجربه کنترل ارابه را از دست می دهد و آماده به وجود آوردن فاجعه ای می گردد، زیرا ارابه خورشید در دست او بود، اما در نهایت، زئوس بزرگ ایزدان برای خاتمه دادن به این دیوانگی یک آذرخش از سلاح مخصوصش به سوی او پرتاب کرد. تا جلوی فاجعه گرفته شود. سپس زئوس عقرب را چون موجودی مقدس در آسمان نهاد. |
||
|