آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم...
جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۲۲ بعد از ظهر
[#49]
|
||
نمیدانم کجای مسیر زندگی را اشتباه رفتم که سر منزلم به این بیراهه رسید، نمیدانم تقاص کدام اشتباه زندگیم مرا به اینجا رسانید ، .............. .
کاش تو هم مثل من بودی ،
خوب میدانی که اگر تو اشتباه میکردی ، همه اشتباهاتت را در میان دردهایم پنهان میکردم تا جلوی چشمهای مردم نباشد. ................ . مثل یک مرده متحرک شدم ، وقتی خود را از من دور کردی . شاید تنهایی خود را با تنهایی من مقایسه کنی ، اما این کجا و آن کجا... از تمام دنیا دلگیر و آشفته ام ، کاش میشد تمام دلگیری ها را جار زد تا دل آرام گیرد . .......... . گاه گاهی میخواستی با حرفهایت آرامم کنی اما نشد ، چون تو میدانستی زخم های دلم ، همان زخم هایی است که تو حتی نمیتوانی ،آن را تجسم کنی . ........ دل کُشی ها و بی محلی ها تاوان دارد ، و چه تاوان سختی ... برای سوختن در جهنم دنیا آمادگی نداشتم . |
|||
|