آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
تویی یگانه سلطان ملک عاشقی...
جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ بعد از ظهر
[#7]
|
||
بانو
شماره عضویت :
338
حالت :
ارسال ها :
1296
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
599
اعتبار کاربر :
18023
پسند ها :
1309
تشکر شده : 2426
|
انگار امشب زهر در تمام آسمان ریخته اند که این گونه تیره گون است و عق می زند که این گونه عرق بر جبینش برق می زند که این گونه اشک آلود است و می بارد. پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی. این فوج ها که می بینی آمده اند، در این سرما آمده اند، تنها آمده اند، پیر و جوان پیاده و سواره. آمده اند که به آغوش گرم تو پناه ببرند. این مردمی که می بینی آمده اند، سیاه پوش و مغموم آمده اند، گویی زخمی و مسموم آمده اند، با حالتی معلوم آمده اند که گویی این حرم را از خانه های دور و نزدیک خود بیشتر دوست دارند. اینان که چون آسمان اشک می بارند. پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی. بغض آورده ایم، درد آورده ایم، زخم آورده ایم. شکوایه و درد دل آورده ایم. مشکل آورده ایم، اما تا می رسیم، تا بو می کنیم، عطر حرم را، گویی هیچ نیاورده ایم و تنها آمده ایم. که نزدیک تو باشیم که نگاهمان کنی که سلامی بدهیم. السلام علیک... اما همیشه بغضمان در وسط همین سلام می ترکد. پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی. سینه زنان آمده ایم، زنجیرزنان آمده ایم، در غم امام مهربان آمده ایم، با اشک و فغان آمده ایم، از آخرالزمان آمده ایم، در پی نشان آمده ایم، پیر و جوان آمده ایم، از جمع جهان آمده ایم، تا در این شب سرد در کنار تو باشیم تا دهی پناهمان. پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی.
بپذیر ما را، ای امام رئوف!
ویرایش ارسال توسط : sadaf
در تاریخ : جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۵ بعد از ظهر |
||
|