آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
بصیرت
دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۵ بعد از ظهر
[#4]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1042
حالت :
ارسال ها :
2763
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
395
اعتبار کاربر :
19494
پسند ها :
2065
تشکر شده : 1034
|
بیبنیم چه طور باید ثابت قدم وهمراه با ولایت و حافظ خون شهیدانمان باشیم
کاروان شهید رفت از پیش وان ما رفته گیر و می اندیش صاحب لسان الغیب می گوید: بعضی از مورخین نقل کرده اند امام حسین علیه السلام که چیزی را از اصحاب خودش پنهان نمی کرد، بعد از شنیدن این خبر شهادت مسلم بن عقیل می بایست به خیمه زنها و بچه ها برود و خبر شهادت مسلم را به آنها بدهد، در حالی که در میان آنها خانواده مسلم هست، بچه های کوچک مسلم هستند، برادران کوچک مسلم هستند، خواهر و بعضی از دختر عموها و کسان مسلم هستند.
حالا ابا عبد الله به چه شکل به آنها اطلاع بدهد؟ مسلم دختر کوچکی داشت. امام حسین وقتی که نشست او را صدا کرد، فرمود: بگویید بیاید. دختر مسلم را آوردند. او را روی زانوی خودش نشاند و شروع کرد به نوازش کردن. دخترک زیرک و باهوش بود، دید که این نوازش یک نوازش فوق العاده است، پدرانه است، لذا عرض کرد: یا ابا عبد الله! یا بن رسول الله! اگر پدرم بمیرد چقدر... ؟ ابا عبد الله متاثر شد، فرمود: دخترکم! من به جای پدرت هستم. بعد از او من جای پدرت را می گیرم. صدای گریه از خاندان ابا عبد الله بلند شد.
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. |
||
|