آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
سنگر خاطرات ۲۷
سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۳۹ قبل از ظهر
[#3]
|
||
عضو
شماره عضویت :
2750
حالت :
ارسال ها :
123
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
92
اعتبار کاربر :
1537
پسند ها :
32
تشکر شده : 254
وبسایت من :
وبسایت من
|
🔹🔶🔷سنگر خاطرات🔶🔷🔸
✅ اراده ی پولادین
👤 شهید موسوی
📖 در عملیات نصر۸ ٬ در منطقه ی عمومی ارتفاعات گردرش٬ ارتفاعات احمد رومی٬ پیش روی خوبی داشتیم. بعد از یک روز پرکار و خسته کننده٬ رزمندگان شب را در هوای سرد به استراحت پرداختند. هوا به قدری سرد بود که بیدار شدن برای نماز شب اراده ی پولادین می خواست. نزدیکی های صبح٬ نوبت نگهبانی من بود. در آن سوز و سرما دیدم شهید موسوی در حالی که یک پتو روی دوش خود انداخته بود از سنگر بیرون آمد. وضو گرفت و در گوشه ای که مزاحم دیگران هم نباشد٬ مشغول راز و نیاز کردن با پروردگار شد. من از دور٬ در حالی که با یک چشم اطراف را می پاییدم٬ یک چشم دیگرم به حالات روحانی موسوی بود. من می دیدم که چگونه با خدای خود نجوا می کند و اشک می ریزد. انگار که اصلا سرمایی در آن جا وجود ندارد.
📚 منبع: سیره ی شهدای دفاع مقدس 📒 ج۱۴ 📄 ص ۲۳۵ samat.blog.ir |
||
|