آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
{{{{{ یه خاطره از نوجونیام }}}}}
سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۳ بعد از ظهر
[#13]
|
||
سلام مجدد
بانو جان با خوندن دوباره این خاطره یاده چادر گلی گلی سر زدن خودم افتادم ما دو تا آبجی هستیم که حدود یه سال فاصله سنی داریم و اون موقع که بچه بودیم هر جفتمون چادر نماز گل گلی داشتیم و موقع اذان که میشد مامانم وسط و من یه طرف دست مامان میگرفتم آجیم سمت دیه هر دو با چادر گلی تا مسجد میرفتیم وای یاااااااااادش بخیر اونوقت من نماز بلد نبودم فک کنم 5 یا 6 سالم بود تو مسجد به مامان میگفتم بلند بلند بخون تا منم بخونم. رسید به حمد وتوحید که نباید بخونن منم اون وسط گررررررررررریه مامان بلند بخون من نخوندم یادش بخیر |
|||
|