آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
سوالاتی درم مورد مسائل اعتقادی و پاسخ از زبان استاد شهید مطهری
جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۳۱ بعد از ظهر
[#1]
|
||
4-تقوی دینی الهی را شرح دهید؟
آنچه که هست حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقوا است و به دو صورت ممکن است ، به تعبیر دیگر ما دو نوع تقوا می توانیم داشته باشیم : الف- تقوایی که ضعف است ب- تقوایی که قوت است نوع اول اینکه انسان برای این که خود را از آلودگی های معاصی حفظ کند ، از موجبات آن ها فرار کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه دارد، شبیه کسی که برای رعایت حفظ الصحه ی خود ، کوشش میکند خود را از محیط مرض میکروب و از موجبات انتقال بیماری دور نگه دارد، سعی میکند مثلا به محیط مالاریا خیز نزدیک نشود، با کسانی که به نوعی از بیماری واگیر دار مبتلا هستند معاشرت نکند. نوع دوم اینکه در روح خود حالت و قوتی بوجود می آورد که به او مصونیت روحی و اخلاقی میدهد که اگر فرض در محیطی قرار بگیرد که وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد ، آن حالت و ملکه روحی ، او را حفظ میکند و مانع می شود که آلودگی پیدا کند ، مانند کسی که به وسایلی در بدن خود مصونیت طبی ایجاد میکند که دیگر نتواند میکروب فلان مرض در بدن او اثر کند. 5-تصور بییشتر مردم از تقوا ، چه نوع تقوایی است؟ در زمان ما تصوری که عموم مردم از تقوا دارند ، همان نوع اول است ، اگر گفته می شود فلان کس آدم با تقوایی است ، یعنی مرد محتاطی است، انزوا اختیار کرده و خود را از موجبات گناه دور نگه می دارد . این همان نوع تقواست که گفتیم ضعف است. شاید علت پیدایش این نوع تصور، این است که از اول تقوا را برای ما پرهیزکاری و اجتناب کاری ترجمه کرده اند و تدریجا پرهیز از گناه به معنای پرهیز از محیط و موجبات گناه تلقی شده و کم کم به اینجا رسیده که کلمه تقوا در نظر عامه ی مردم معنای انزوا و دوری از اجتماع می دهد. 6-لازمه ی یک حیات عقلی و انسانی چیست ؟ لازمه اینکه انسان حیات عقلی و انسانی داشته باشد این است که تابع اصول معینی باشد ، و لازمه اینکه انسان از اصول معینی پیروی کند ، این است که از اموری که با هوا و هوس او موافق است ، ولی با هدف و اصول زندگی او منافات دارد ، پرهیز کند ، ولی لازمه همه اینها این نیست که انسان اجتناب کاری از محیط و اجتماع را پیشه سازد. راه بهتر و عالی تر این است که انسان در روح خود ملکه و حالت و مصونیتی ایجاد کند که آن حالت حافظ و نگهدار او باشد. این که انسان از محیط لغزنده دوری کند و نلغزد هنر نیست ، هنر در این است که در محیط لغزنده ، خود را از لغزش حفظ و نگهداری کند. |
|||
|