آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
خون از بدن کنار زدن عادت من است!
دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۴۰ بعد از ظهر
[#1]
|
||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
از چه مهمان محاسن پیر من بابای من
هرکجا که حرف هجران است با من می زنی؟ یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم! بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی! * بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم کم بگو ،دست از سرم بردار زینب جان برو می روی ، باشد برو در خانه ی من هم نمان خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو * حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت! چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت! * حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر گیسو یش را بر زمین می ریخت پیش پای تو ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو * مادرم زهراست من هم دختر این مادرم گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم حرمت گیسوی من مانند موی او بود کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم! * نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو! هست در یادم هنوز آن صورت سرخ وکبود ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو... * ای غریب کوچه ها ،ای حیدر بی فاطمه مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود بین کوچه،بین چهل نفر آن روز هم مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود ***علی اکبر لطیفیان*** از کودکی فدایی این تبار محترمم |
||
|